یا مرده ام که نمی هراسم از مرگ یا مرده ام فرقی نمی کند منظره ای باشم در این سمت یا درختی که ایستاده است آن طرف وقتی جز سنگ های ریز و درشت را نمی برد، رودی که از میان می گذرد آدم که سنگ نیست، یک جا تصمیم می گیرد بایستد یا […]
یا مرده ام
که نمی هراسم از مرگ
یا مرده ام
فرقی نمی کند
منظره ای باشم در این سمت
یا درختی که ایستاده است آن طرف
وقتی جز سنگ های ریز و درشت را نمی برد،
رودی که از میان می گذرد
آدم که سنگ نیست،
یک جا تصمیم می گیرد بایستد
یا با قلبی
که نمی هراسد
یا با قلبی
هر طور که شد
باور کن
سال ها از میان گذشته است
و تو
تنها با شکل های ریز و درشتی از من رفته ای
حافظ عظیمی