اهداف آموزشوپرورش از دیدگاه جمهوری اسلامی براساس کتاب«سند تحول آموزشوپرورش» تدوین شده که به گفته مسئولان آموزشوپرورش معیار معتبری برای آموزشوپرورش کودکان است. در این کتاب، هدف از آموزشوپرورش کودکان «رساندن کودکان به حیات طیبه» عنوان شده که هدفی کلی و مبهم است و به گفته یکی از جامعه شناسان ایرانی، هدفی «آن جهانی» است و نه «این جهانی»
به گزارش نبأخبر،آموزشوپرورش یکی از ساختارهای اساسی هر جامعه است که در رشد و پرورش افراد نقش مؤثری دارد. این در حالی است که از منظر صاحبنظران و منتقدان هر سال کیفیت آموزشوپرورش در ایران کاهش مییابد. نگاهی به افت علمی دانشآموزان و از سوی دیگر افزایش ناهنجاریهای رفتاری مثل خودکشی، خشونت، اعتیاد و … نشان میدهد که نظام آموزشی کشور مشکلات ساختاری عدیدهای دارد و نمیتوان از آن انتظار بهبود آینده ایران را داشت. این در حالی است که شعار مسئولان در آموزشوپرورش ایران چنان انتزاعی و پرطمطراق است که با زندگی واقعی مردم فاصله زیادی دارد. در همین باره با دکتر فاطمه قاسمزاده، روانشناس کودک و فعال این حوزه گفتگو کردهایم و او از دلایل این افت کیفی در ابعاد مختلف سخن گفته است.
از دیدگاههای مختلف اهداف آموزشوپرورش متفاوت است. برخی از اهداف آموزشوپرورش جنبه بینالمللی دارد و بعضی نیز توسط کشورها تدوین شده است. از چند چون این اهداف بگویید تا بتوانیم آن را با شرایط داخلی مقایسه کنیم.
از دیدگاه یونسکو هدف از آموزشوپرورش؛ آموختن برای یاد گرفتن، آموختن برای به کار بردن، آموختن برای زندگی کردن و آموختن برای با هم زندگی کردن تعریف شده است. این اهداف بسیار مشخص، شفاف و بدون وابستگی به دیدگاه خاصی است.
در پیمان نامه حقوق کودک که جمهوری اسلامی ایران نیز آن را به صورت مشروط پذیرفته، اهداف آموزشوپرورش؛ رشد شخصیت، استعدادها و تواناییهای جسمی و ذهنی کودک تا حد امکان، افزایش احترام به والدین کودک، هویت فرهنگی، زبان و ارزشهای کودک، ارزشهای ملی کشوری که کودک در آن زندگی میکند و موطن اصلی او و به تمدنهای متفاوت با تمدنی که او بدان تعلق دارد، افزایش احترام به حقوق بشر و آزادیهای اساسی و اصول مندرج در منشور سازمان ملل، آمادهسازی کودک برای یک زندگی مسئولانه در جامعه آزاد با روحیه تفاهم، صلح، مدارا، مساوات بین زن و مرد، دوستی میان همه مردمان گروههای قومی، ملی و مذهبی و افرادی که منشا بومی دارند و همچنین افزایش احترام به محیطزیست است.
از دیدگاه روانشناسی هم، هدف از آموزشوپرورش، کمک به رشد همه جانبه کودکان است. منظور از رشد همه جانبه کودکان، رشد جسمی- حرکتی، رشد شناختی، رشد اجتماعی، رشد عاطفی یا هیجانی است.
با توجه به این تعاریف، وضعیت ایران را تنها در حوزه تبین اهداف آموزشوپرورش چطور میبینید؟
در ایران براساس اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی، دولت موظف است وسایل آموزشوپرورش رایگان را برای همه مردم تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سرحد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.
اهداف آموزشوپرورش از دیدگاه جمهوری اسلامی براساس کتاب «سند تحول آموزشوپرورش» تدوین شده که به گفته مسئولان آموزشوپرورش معیار معتبری برای آموزشوپرورش کودکان است. در این کتاب، هدف از آموزشوپرورش کودکان «رساندن کودکان به حیات طیبه» عنوان شده که هدفی کلی و مبهم است و به گفته یکی از جامعهشناسان ایرانی، هدفی «آن جهانی» است و نه «این جهانی».
آموزشوپرورش در ایران تا چه حد اهداف پرورشی را محقق کرده و میکند؟
لغت education دو بعد فرایند آموزش و پرورش را شامل میشود و به فارسی، به دو کلمه آموزش و پرورش ترجمه شده است. دو کلمهای که درهمتنیده و بدین معنی است که پرورش نیز آموختی و از طریق آموزش صورت میگیرد.
اما در پاسخ به این پرسش که آموزشوپرورش در ایران تا چه حد اهداف پرورشی را محقق میسازد، باید دید منظور از اهداف پرورشی چیست؟ معمولاً در بیشتر کشورها اهداف آموزشی و پرورشی جدا نیستند اما در برخی کشورها از جمله ایران، این جدایی وجود دارد. مثلاً یادگیری ریاضی یک موضوع آموزشی است اما پیروی از دستورات دینی یک موضوع پرورشی است که همه دانشآموزان ملزم به پذیرش و اجرای آنها هستند. مشخص است که نظام آموزشوپرورش در هر کشوری، تا حد زیادی از نوع حاکمیت آن کشور پیروی میکند و در سطح گستردهای ارزشهای خود را با روشهای مختلف که بیشتر مستبدانه است با ارزشهای حاکمیت هماهنگ میسازد. در بیشتر کشورها، ارزشهایحاکم بیشتر بعد قانونی دارند و قابل تغییرند اما در کشور ما ارزشهای حاکم جنبه دینی دارند و همه باید آنها را بپذیرند و اجرا کنند. به خصوص در مدارس و مراکز آموزشی تأکید زیادی به این موارد میشود. اما واقعیت این است که بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها با این روشها موافق نیستند و در خارج از مدرسه روشهای خود را دارند. مسلما در پذیرش و اجرای روشهای پرورشی، روشهای اجباری اثربخش نیست و از نگاه علمی، روشهای پرورشی با اجبار صورت نمیگیرد.
اهداف آموزشوپرورش از دیدگاه جمهوری اسلامی براساس کتاب«سند تحول آموزشوپرورش» تدوین شده که به گفته مسئولان آموزشوپرورش معیار معتبری برای آموزشوپرورش کودکان است. در این کتاب، هدف از آموزشوپرورش کودکان «رساندن کودکان به حیات طیبه» عنوان شده که هدفی کلی و مبهم است و به گفته یکی از جامعه شناسان ایرانی، هدفی «آن جهانی» است و نه «این جهانی»
از طرف دیگر، معیار موضوعات پرورشی، ضرورت آنها و نیازهای دانشآموزان است. به عنوان مثال، آموزش مهارتهای زندگی یا حقوق کودک به عنوان موضوعاتی که در زندگی فردی و اجتماعی به دانشآموزان کمک میکند، ضرورت دارد. اما متاسفانه چنین آموزشهایی از طرف آموزشوپرورش به صورت رسمی و همگانی اجرا نشده است در حالی که آگاهی دانش آموزان، در همه سطوح آموزشی از حقوق و مهارتهای زندگی، امری ضروری در حوزه پرورشی است که مورد پذیرش خانوادهها و دانشآموزان است اما از طرف آموزشوپرورش، اجرا نمیشود. در حال حاضر، بردن دانشآموزان پسر به مناطق جنگی، آموزش تیراندازی به آنها، شرکت دانشآموزان در مراسم دولتی در روزهای خاص و … از جمله فعالیتهایی است که از دیدگاه مسئولان آموزشوپرورش، در حوزه فعالیتهای پرورشی قرار دارد.
آیا محتوای کتابهای درسی پاسخگوی نیاز مخاطبان یا در راستای این اهداف است؟
کتابهای درسی در واقع فرم مکتوب نظرات دولتها و ساختار نظام آموزشی
در هر کشوری است. مسئولان آموزشوپرورش هم تابع نظرات دولتها هستند بنابراین کتابهای درسی معمولاً آنچه را که مسئولان میخواهند منعکس میسازند. معمولاً در مورد کتابهای علوم مانند فیزیک، شیمی، ریاضی …. این مداخلات دولتی کمتر وجود دارد اما در سایر کتابهای درسی مانند تاریخ، علوم اجتماعی، فارسی و … ایدئولوژی حاکمیت نقش مؤثری در محتوای آنها دارد.
در واقع کتابهای آموزشی، به ویژه کتابهای درسی براساس نیازهای جامعه و دانشآموزان تدوین نمیشوند بلکه بیشتر براساس ساختار و خواست دولت نوشته میشوند. به همین علت کتابهای درسی مورد پذیرش خانوادهها و دانشآموزان نیـست. بررسیهایی که تاکنون، از دیدگاه علمی در ارتباط با کیفیت کتابهای درسی از محتوا، صورت گرفته نشاندهنده این واقعیت است.
مهمترین آثار جانبی نامناسب بودن کتابهای درسی، بیعلاقگی دانشآموزان به آنهاست که به درستی مانع استفاده از این کتابها میشود و همین بیعلاقگی به آموزش از طریق این منابع و نبود روشها و منابع مناسب برای آموزش، سبب کاهش اطلاعات و تواناییهای علمی دانشآموزان شده است
مهمترین آثار جانبی نامناسب بودن کتابهای درسی، بیعلاقگی دانشآموزان به آنهاست که به درستی مانع استفاده از این کتابها میشود و همین بیعلاقگی به آموزش از طریق این منابع و نبود روشها و منابع مناسب برای آموزش، سبب کاهش اطلاعات و تواناییهای علمی دانشآموزان میشود که بارها در فضای مجازی و غیرمجازی به این موضوع پرداخته شده است.
اغلب مدارس مشاور ندارند. حضور مشاور را تا چه حد در مدارس لازم میدانید؟
دانشآموزان دوران کودکی و نوجوانی خود را که سالهای حساس و مهم زندگی هستند، در مدارس میگذرانند. اگر از توانایی مالی برخوردار باشند یا مادر شاغل باشد و کسی را برای نگهداری از فرزند خود نداشته باشد از حدود دو سالگی و گاه زودتر، تا هجده سالگی که پایان کودکی و نوجوانی است به مراکز آموزشی میروند. از دو سالگی و در مواردی زودتر از آن، به مهدکودک و پس از آن به دبستان و دبیرستان میروند. در سالهای اخیر نیز مراکزی به نام خانه یا مرکز مادر و کودک دایر شدهاند که کودکان زیر دو سال را با حضور مادران در مراکز خود میپذیرند و در واقع به مادران و کودکان آموزش میدهند. در تمام این مراکز آموزشی، از مهدهای کودک تا دبیرستان، نیاز به مشاور، روانشناسی و در مواردی مددکار اجتماعی وجود دارد. زیرا که کودکی و نوجوانان و نیز والدین آنها و در مواردی مربیان و معلمان دچار مشکلاتی میشوند که نمیتوانند به تنهایی به کاهش و حل آنها بپردازند و در نتیجه وجود مشاور و روانشناس ضروری است. به ویژه در سالهای اخیر که براساس آمارهای مراکز مربوط، میزان رفتارهای نامناسب، از جمله، خودکشی، خشونت، اعتیاد و سایر رفتارهای نادرست در کودکان، نوجوانان و خانوادهها افزایش داشته است. علت دیگر نیاز به روانشناس در مدارس این است که هزینههای مشاوره در مراکز خصوصی، حتی براساس ارقام سازمان نظام مشاوره و روانشناسی، در حدی است که از عهده بیشتر خانوادهها برنمیآید به ویژه اینکه که شامل بیمه هم نمیشود. بنابراین بیشتر خانوادهها از دسترسی به این مراکز محرومند. حضور مشاوران و روانشناسان در مراکز آموزشی، جنبه پیشگیری نیز دارد و میدانیم که پیشگیری از مشکلات، اولین و مهمترین اقدام در کاهش آن است.
در بیشتر کشورها، ارزشهایحاکم بیشتر بعد قانونی دارند و قابل تغییرند اما در کشور ما ارزشهای حاکم جنبه دینی دارند و همه باید آنها را بپذیرند و اجرا کنند. به خصوص در مدارس و مراکز آموزشی تأکید زیادی به این موارد میشود. اما واقعیت این است که بسیاری از دانشآموزان و خانوادهها با این روشها موافق نیستند و در خارج از مدرسه روشهای خود را دارند
ضرورت آموزش خانوادهها نیز، دلیل اساسی دیگری برای ضرورت حضور روانشناس و مشاور در مراکز آموزشی است.
ما برای آموزش والدین جز در مراکز و موسسات خصوصی که هزینههای بالایی دارد، امکانات دیگری نداریم. در حالی که آموزش والدین بسیار اساسی است و در کاهش مشکلات کودکان بسیار اثربخش است. حضور مشاور و روانشناس در مراکز آموزشی میتواند این کمبود و مشکل اساسی را تا حد زیادی کاهش دهد.
نقش معلمان را در کمک به دانشآموزان از نظر آموزشی و رفتاری چگونه ارزیابی میکنند؟
معلمان اگر در دو زمینه آموزشی و رفتاری مهارت و توانایی لازم را داشته باشند به رشد و پیشرفت دانشآموزان کمک زیادی میکنند. در مورد محتوای آموزش، معلمان اختیارات کمتری دارند زیرا برنامهها و مطالب آموزشی از طریق کتابها از طرف وزارت آموزشوپرورش به آنها داده میشود و باید آن مطالب را به دانشآموزان بیاموزند. اما از نظر روش آموزش میتوانند استفاده از روشهای مختلفی مثل روشهای گروهی و خلاق، پذیرش تفاوتها و مقایسه نکردن دانشآموزان با یکدیگر، خودداری از تشویقهای فردی، استفاده از روشهای ارزشیابی بدون مقایسه، کاربرد روشهای یادگیری مناسب از جمله پرسش و پاسخ، فعالیتهای گروهی، گروههای علمی مرتبط، خودداری از ایجاد رقابت بین دانشآموزان از نظر درسی و رفتاری، پرهیز از رفتارهای تبعیضآمیز با دانشآموزان و … کمکهای ارزشمندی به دانشآموزان بکنند. از نظر رفتاری نیز با خودداری از خشونت، تبعیض، توهین، عصبانیت و سایر رفتارهای نامناسب، هم آرامش روانی را برای دانشآموزان فراهم میسازد و هم سبب میشود دانشآموزان مشکلات غیردرسی خود را نیز برای معلمان مطرح سازند و برای کاهش آنها کمک بگیرند. در این گونه موارد بهتر است در صورت نیاز از کمکهای روانشناسی مدرسه هم استفاده شود.
با توجه به تصویری که از اهداف و وضعیت مدارس و کتابهای درسی شرح دادید، مهمترین مشکلات آموزشوپرورش در ایران را چه چیزی میدانید؟
متاسفانه نظام آموزشوپرورش ما به دلایل مختلف مشکلات متعددی دارد که از مهمترین آنها میتوان به اهداف آموزشوپرورش اشاره کرد که با نیازهای دانشآموزان و اصول علمی مطابقت ندارد. از سوی دیگر محتوای آموزشوپرورش که بیشتر شامل کتابهای درسی است، مانند اهداف آموزشی، پاسخگوی نیازهای فعلی دانشآموزان نیست.
همچنین روشهای اجرای آموزشها که بیشتر فردی و مبتنی بر حافظه است و کمتر گروهی و عملی است برای دانشآموزان مناسب نیست. روشهای ارزشیابی فعالیتهای انجام شده نیز با توجه به روشهای اجرای آنها بیشتر فردی و رقابتی است و به تفاوتهای فردی که یکی از اصول مهم آموزشوپرورش است، توجهی نمیشود.
کمبود مراکز آموزشی در مناطق محروم و مناسب نبودن آنها از نظر امکانات لازم، بازماندگی از تحصیل دانشآموزان به دلایل مختلف از جمله نبود مدرسه، ناتوانی خانوادهها در پرداخت هزینههای آموزشی و رایگان نبودن آموزشی برخلاف تاکید بر آن در اصل 30 قانون اساسی، مشکلات موجود در ارتباط با ثبتنام مهاجران در مدارس هم از مشکلات مهم و اساسی است که امروز گریبان این مجموعه را گرفته است.
آموزش معلمان هم موضوع مهمی است. این در حالی است که متأسفانه اخیرا تعداد قابلتوجهی از آنان واجد این شرایط نیستند. از سوی دیگر غیاب مشاور، روانشناس و مددکار اجتماعی در مدارس، با توجه به نیاز به حضور آنان هم خلأ بزرگ دیگری در بدنه این مجموعه است. در کنار این، نبود عدالت آموزشی و طبقاتی شدن آموزشوپرورش، کمبود مدارس دولتی از نظر کمی و کیفی و محرومیت گروههای کمتر برخوردار از حق آموزش که یکی از اساسیترین حقوق کودکان است هم، هر سال بیش از پیش این مجموعه را رو زوال میبرد.