دکترین «دفاع رو به جلو»؛ از به کارگیری زیردریایی‌های جدید تا شراکت‌ دریایی با چین و روسیه

حمیدرضا عزیزی در یادداشتی در نشریه فارن افرز نوشت

واشنگتن نمی‌تواند شرکای خود در منطقه خلیج فارس را به استفاده از روابط بهبود یافته شان با تهران برای کاهش ریسک منازعات دریایی ترغیب نماید. هم ایران و هم اعضای شورای همکاری خلیج فارس علاقمند به تقویت ثبات منطقه‌ای هستند و گام بعدی برای آن‌ها توسعه چهارچوبی است که در بردارنده تضمین‌هایی باشد مبنی بر اینکه تمام طرف‌ها به تجارت و کشتیرانی بین المللی در خلیج فارس و تنگه هرمز احترام خواهند گذاشت.

به گزارش نبأخبر،اخیرا نیروی دریایی ایران شناور‌های پیشرفته تری از جمله زیردریایی‌های جدید و کشتی‌های جنگی مجهز به موشک در اختیار گرفته و شروع به انجام ماموریت‌های دریایی تا اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام نموده است. این تغییرات در راستای دکترین “دفاع رو به جلوی” ایران است که پس از جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸ در پیش گرفته شد و در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی تقویت گردید.

حمیدرضا عزیزی در یادداشتی در نشریه فارن افرز نوشت: در حالی که توان نیروی دریایی ایران رو به گسترش است، واشنگتن باید تلاش‌های خود برای تضمین امنیت دریا‌ها را تقویت نماید.

در ادامه این مطلب آمده است: از زمان آغاز جنگ در نوار غزه در ماه اکتبر، دریای سرخ به دومین صحنه نبرد این منازعه تبدیل شده است. حوثی ها، به عنوان یک گروه مصلح مستقر در یمن که تحت حمایت ایران قرار دارند، با استفاده از موشک و پهپاد کشتیرانی تجاری را در این آبراه مهم بین المللی هدف قرار داده اند. آن‌ها دو کشتی را غرق کرده و به ده‌ها کشتی دیگر آسیب زده اند. با اخلال در این مسیر که در حالت معمول حداقل ۱۲ درصد کل تجارت بین المللی از آن عبور می‌کند، حملات حوثی‌ها موجب تحمیل هزینه‌های گزاف بر کشتیرانی شده و سیستم تجارت بین المللی دستخوش تکانه‌های جدی است. حوثی‌ها وعده داده اند که تا زمانی که اسرائیل به عملیات نظامی خود در غزه پایان ندهد به هدف قرار دادن کشتی‌های تجاری ادامه خواهند داد.

ممکن است حوثی‌ها هدایت کننده این حملات باشند، اما آن‌ها در این کار تنها نیستند. این گروه بخشی از “محور مقاومت” ایران است که شبکه متشکل از بازیگران عمدتا غیردولتی است و تهران آن‌ها را برای دستیابی به اهداف منطقه‌ای خود به کار می‌گیرد. ایران برای حمایت از اقدامات حوثی‌ها در دریای سرخ، اطلاعات و تسلیحات مورد نیاز این گروه را تامین می‌کند و رهبران این کشور حملات به کشتی‌های تجاری را مورد تایید قرار داده اند.

برای ایران، کمک به حملات حوثی‌ها تنها بخشی از یک تغییر استراتژی گسترده‌تر است که اتکای آن به نحو فزاینده‌ای بر توانمندی‌های نیروی دریایی است. تا همین چهار سال پیش، فعالیت‌های ایران در دریا عمدتا محدود به گشت زنی چند صد قایق تندروی سپاه پاسداران در خلیج فارس و تهدید گاه و بیگاه مبنی بر بستن تنگه هرمز بود.

اما اخیرا نیروی دریایی ایران شناور‌های پیشرفته تری از جمله زیردریایی‌های جدید و کشتی‌های جنگی مجهز به موشک در اختیار گرفته و شروع به انجام ماموریت‌های دریایی تا اقیانوس اطلس و اقیانوس آرام نموده است. این تغییرات در راستای دکترین “دفاع رو به جلوی” ایران است که پس از جنگ ایران و عراق در سال ۱۹۸۸ در پیش گرفته شد و در اوایل دهه ۲۰۰۰ میلادی تقویت گردید. هدف از این دکترین درگیر شدن با دشمنان در فواصلی دورتر از مرز‌های ایران است یعنی قبل از اینکه آن‌ها بتوانند تهدیدی را متوجه خاک کشور کنند.

نیروی دریایی نوسازی شده ایران اکنون جایگاهی محوری در استراتژی نظامی این کشور دارد. ابزار‌هایی که مدت‌ها بخش اصلی دفاع رو به جلوی ایران بر روی زمین را تشکیل می‌دادند، یعنی موشک ها، پهپاد‌ها و شبه نظامیان نیابتی امروز بر روی دریا به کار گرفته شده اند. تهران برای تقویت هر چه بیشتر قدرت خود، دست به ایجاد شراکت‌های دریایی با چین و روسیه زده است. ایران قصد دارد با تقویت حضور دریایی خود نه تنها جلوی حملات بازیگران خارجی را که ممکن است قصد آسیب زدن به این کشور را داشته باشند بگیرد، بلکه این کار را از طریق تهدید مستقیم دشمنانش به ویژه ایالات متحده انجام دهد.

تهدیدات نیروی دریایی ایران نیازمند واکنش و پاسخ مناسب است. واشنگتن باید آسیب پذیری سیستم کشتیرانی بین المللی را از طریق توسعه مسیر‌های تجاری جایگزین کاهش دهد و در این مسیر می‌تواند در وهله نخست از طریق فراهم کردن شرایط پیوستن محدود ایران به نظام تجارت بین المللی تمایل ایران برای مختل ساختن ترانزیت دریایی را کاهش دهد. به علاوه، در حالی که شرکای ایالات متحده در منطقه خلیج فارس روابط خود با ایران را ارتقا بخشیده اند، واشنگتن باید آن‌ها را برای استفاده از نفوذشان جهت مهار اقدامات تحریک آمیز ایران تشویق نماید. در جبهه دریایی نیز، ایالات متحده باید با متحدان خود برای جلوگیری و مهار توان نیروی دریایی ایران همکاری نزدیک داشته باشد.

دفاع رو به جلو
ایران چند تغییر مهم را برای توسعه استراتژی دریایی خود اعمال نموده است. اولا، نیروی دریایی سپاه پاسداران نقش اصلی را عهده دار شده است. در ماه ژانویه نیروی دریایی سپاه دو کشتی جنگی پیشرفته جدید را تحویل گرفت و انتظار می‌رود در سال‌های آتی توان رزمی خود را بیش از پیش ارتقا دهد. کشتی‌های جدید به نیروی دریایی سپاه این امکان را خواهد داد تا در آن سوی آب‌های خلیج فارس و خارج از محدوده عمل متعارف نیروی دریایی این کشور به انجام ماموریت‌های دریایی بپردازد.

توانمندی تکنولوژیک نیرو‌های جدید یکی دیگر از تغییرات مهم بوده است. ایران دهه‌ها سرگرم توسعه برنامه موشکی خود بوده، اما اکنون به شکلی فزاینده در حال تجهیز ناوگان دریایی خود با تکنولوژی‌های جدید است. کشتی‌های نیروی دریایی سپاه مجهز به سیستم‌های موشکی پیشرفته‌ای هستند که دارای برد ۴۳۰ مایلی اند. قبلا موشک‌های زمین پرتاب ایران قادر بودند تنها به اهدافی در محدوده ۱۲۰۰ مایلی خاک ایران حمله کنند. اما قابلیت جابجایی ناوگان دریایی، برد موثر این موشک‌ها را به شکل قابل توجهی افزایش می‌دهد.

در طی چند ماه گذشته، ایران چندین ماموریت دریایی را برای کمک به اعضای جبهه مقاومت به انجام رسانده است. بر اساس گزارش روزنامه تلگراف، یکی از واحد‌های نیروی قدس سپاه تسلیحاتی را از طریق یک کشتی باری از بندرعباس برای گروه حزب الله ارسال کرده است. این کشتی‌ها در بندر لتاکیه سوریه تخلیه شدند و مسیر‌های تجاری خود را ادامه دادند. ایران همچنین “تانکر‌های ارواح” را که سیستم‌های ردیابی خود را خاموش کرده و نام و محل ثبت خود را برای فرار از تحریم‌ها تغییر داده اند به کار گرفته تا به سوریه که یکی از متحدان نزدیک تهران در محور مقاومت است نفت برساند. در دریای سرخ، کشتی ایرانی بهشاد مشغول ارائه اطلاعات و حمایت‌های تجسسی برای حملات حوثی‌ها به کشتیرانی بین المللی است.

یک بخش مهم دیگر از فعالیت‌های دریایی ایران تشدید کنترل آبراه‌های استراتژیک است. جغرافیای ایران امکان دسترسی نیروی دریایی این کشور به خلیج فارس و تنگه هرمز را که بیش از ۲۰ درصد نفت مصرفی جهان از طریق آن ترانزیت می‌شود فراهم می‌سازد. شراکت ایران با حوثی‌ها سبب شده تا این کشور حوزه نفوذ خود را به تنگه باب المندب نیز گسترش دهد؛ آبراهی مابین یمن و شاخ آفریقا در دهانه جنوبی دریای سرخ. در سال ۲۰۱۸ حسن روحانی، رئیس جمهوری وقت ایران به طور ضمنی به کنترل تهران بر این آبراه اشاره کرد و گفت: «ما تنگه‌های زیادی داریم. تنگه هرمز تنها یکی از آنهاست.» کنار هم گذاشتن سخنان ۵ سال قبل روحانی و حملات اخیر حوثی‌ها به کشتی‌های عبوری از این تنگه وضعیتی هشدارآمیز را ترسیم می‌کند. رسانه‌های دولت ایران گزارش داده اند که تهران موشک‌های بالستیک ضدکشتی را برای حوثی‌ها ارسال کرده و اینکه فن آوری ایرانی به حوثی‌ها کمک کرده تا کشتی‌های عبوری از دریای سرخ را هدف قرار دهند. این احتمال وجود دارد که ایران فن آوری موشکی مشابهی را نیز در اختیار حزب الله قرار داده باشد که گفته می‌شود از موشک‌های ضد تانک روسی نیز برخوردار است. با ترکیب مواضع ساحلی و توانمندی‌های دریایی اعضای محور مقاومت، ایران می‌تواند قدرت خود را به فراتر از خلیج فارس یعنی به دریای سرخ و شرق مدیترانه نیز گسترش دهد.

شراکت با چین و روسیه آخرین ستون استراتژی دریایی ایران را تشکیل می‌دهد. از سال ۲۰۱۹ تاکنون، سه کشور ۴ رزمایش دریایی مشترک را اجرا کرده اند که مورد اخیر آن در ماه مارس در دریای عمان برگزار شد. این رزمایش سیگنالی بود که توانمندی و قصد آن‌ها برای به چالش کشیدن تسلط نیروی دریایی غربی در منطقه را نشان داد. به عنوان بخشی از همکاری‌های نظامی رو به گسترش ایران و روسیه، ایران همچنین به دنبال کمک گرفتن از روسیه برای توسعه موشک‌های نقطه زن پیشرفته‌تر دوربرد و میان برد برای استفاده در نیروی دریایی اش بوده است.

وسوسه دریا
استراتژی ایران مبنی بر نوسازی نیروی دریایی اش، بیش از هر چیز واکنش به تغییرات ایجاد شده در محیط امنیتی این کشور است. تهران این ضرورت را احساس می‌کند که به گزینه‌های خود جهت مقابله با ایالات متحده تنوع بیشتری ببخشد. قبلا پایگاه‌های نظامی آمریکا در کشور‌های حاشیه خلیج فارس اهدافی آسان تلقی می‌شدند و در هنگام بالا گرفتن تنش‌های دیپلماتیک و تشدید فشار‌های واشنگتن بر تهران، ایران می‌توانست تهدید به هدف قرار دادن این پایگاه‌ها کند. اما طی دو سال گذشته، تهران گام‌هایی را برای مصالحه با همسایگان عرب خود برداشته و از این رو تمایل چندانی برای به خطر انداختن این روابط ندارد. تهدید‌های تهران علیه پایگاه‌های آمریکایی در منطقه در نتیجه تقویت این روابط به شکل قابل توجهی کاهش یافته است.

ایران برای اجتناب از ناخوشنودی همسایگانش، شروع به تمرکز بر تهدید منافع آمریکا در مناطقی دورتر کرده است. برای مثال در ماه می، فرمانده نیروی دریایی سپاه اعلام کرد که یکی از کشتی‌های جنگی جدید این نیرو از اطراف دیگو گارسیا، یک جزیره دورافتاده در اقیانوس هند عبور کرده که پرنسل نظامی ایالات متحده در آن مستقر هستند. این مانور پیام روشنی برای آمریکا دارشت مبنی بر اینکه ناوگان نیروی دریایی ایران در حال گسترش حوزه نفوذ خود است.

به علاوه با تجهیز نیرو‌های نیابتی ایران، در صورت بروز یک منازعه احتمالی با اسرائیل گروه‌های نیابتی این کشور قادر خواهند بود هم از زمین و هم در دریا نیرو‌های اسرائیلی را هدف قرار دهند. ایالات متحده نیز برای ارائه کمک و حمایت‌های لجستیکی به اسرائیل با مشکلات بیشتری مواجه خواهد بود، زیرا کشتی‌های خودش نیز ممکن است در برابر حملات ایران و متحدانش آسیب پذیر باشند. صرف استقرار این توانمندی ها، اهرم‌های فشار ایران علیه اسرائیل را افزایش می‌دهد و تل آویو باید این عامل را در محاسبات خود برای برنامه ریزی استراتژیک جهت اجتناب از رویارویی در جبهه‌های مختلف مد نظر قرار دهد.

بخشی از انگیزه‌های ایران دفاعی هستند. ایران قصد دارد از حضور دریایی خود برای بالا بردن هزینه‌های آغاز جنگ برای دشمنانش چه اسرائیل باشد چه ایالات متحده و چه هر نیروی متخاصم دیگری استفاده نماید. تهران می‌تواند این هدف را با به رخ کشیدن توانایی اش در مختل کردن مسیر‌های ترانزیت بین المللی یعنی همان کاری که حوثی‌ها در جریان جنگ غزه انجام داده اند محقق سازد. برای تقویت بیشتر توانمندی ها، ایران تلاش کرده که در ازای ارائه تسلیحات پیشرفته به نیرو‌های نظامی سودان، یک پایگاه دریایی در ساحل این کشور در دریای سرخ ایجاد نماید، هرچند که این تلاش‌ها ناموفق بوده است. ایجاد چنین پایگاهی در سودان در کنار نفوذی که بر حوثی‌ها دارد، موجب دسترسی ایران به یک گذرگاه بین المللی از هر دو جهت خواهد شد. بر اساس محاسبات تهران، اگر دشمنان این کشور مطمئن شوند که یک زد و خورد منطقه‌ای موجب اختلال تجارت جهانی خواهد شد، احتمال کمتری وجود خواهد داشت که آن‌ها ریسک یک هرج و مرج اقتصادی را به جان خریده و حملاتی را به نیرو‌های ایرانی یا به داخل خاک ایران انجام دهند.

در نهایت اینکه با توجه به دشوارتر شدن انتقال سلاح به متحدان ایران از طریق زمین و هوا در نتیجه اقدامات اطلاعاتی اسرائیل، انتقال تسلیحات از طریق مسیر‌های دریایی یک گزینه جذاب‌تر به نظر می‌رسد. مسیر‌های سنتی نظیر “پل زمینی” که ایران را از طریق عراق به سوریه و لبنان متصل می‌سازد و “کریدور هوایی” که ایران را از طریق عراق به سوریه مرتبط می‌کند به مسیر‌هایی خطرناک تبدیل شده اند، زیرا عملیات‌های اطلاعاتی اسرائیل این نقل و انتقالات را شناسایی کرده و حملات هوایی مانع از به سرانجام رسیدن آن‌ها می‌شود. در مقابل، حمل و نقل دریایی کمتر از دو روش قبلی مورد رصد قرار می‌گیرد و از نظر مسیر‌های جایگزین و استفاده از انواع مختلف کشتی‌ها انعطاف پذیری بیشتری دارد. این روش به ایران اجازه می‌دهد تا جریان ارسال تسلیحات به متحدانش را تداوم ببخشد.

کاهش تهدیدات
با وجود اینکه ایران استراتژی دریایی خود را مورد بازنگری و نوسازی داده، نیروی دریایی متعارف این کشور همچنان عقب‌تر از ایالات متحده و اکثر متحدانش قرار دارد. اما این بدان معنا نیست که فعالیت‌های ایران در دریا تهدیدی برای غرب تلقی نمی‌شود. خطر اصلی توانمندی رو به افزایش ایران برای ایجاد جنگ‌های نامتقارن در حوزه دریا، استفاده از حملات ترکیبی موشکی و پهپادی، انجام عملیات از طریق شبه نظامیان نیابتی و کنترل آبراه‌های استراتژیک برای هدف قرار دادن منافع آمریکاست.

تعمیق روابط ایران با چین و روسیه موجب جدی‌تر شدن این تهدیدات می‌شود. تهران نه تنها فن آوری‌های دریایی پیشرفته را از این طریق به دست می‌آورد، بلکه تجربه انجام جنگ‌های دریایی موثر از طریق این شراکت‌ها را نیز کسب می‌کند. اما فعالیت‌های نیروی دریایی هر یک از این کشور‌ها چه در هماهنگی با سایر کشور‌ها و چه به صورت انفرادی، می‌تواند به تحقق هدف مشترک آن‌ها یعنی به چالش کشیدن تسلط آمریکا در دریا کمک نماید. همانطور که تجربه ناموفق آمریکا و بریتانیا در متوقف کردن حملات حوثی‌ها در دریای سرخ نشان داد، مواجهه با عملیات‌های دریایی نامتقارن به ویژه در آب‌های دوردست کاری بس دشوار است. اگر ایران، چین و روسیه به صورت مستقیم و همزمان در چند نقطه جغرافیایی مختلف به اهداف نیروی دریایی آمریکا و کشتیرانی تجاری حمله کنند می‌توانند نیروی دریایی ایالات متحده را گرفتار سازند.

ایالات متحده برای کاستن از تهدیدات نیروی دریایی ایران باید اقداماتی را به اجرا بگذارد. با پیشبرد ابتکاراتی برای توسعه مسیر‌های ترانزیت بین المللی جایگزین، واشنگتن و شرکایش می‌توانند وابستگی خود به آبراه‌های آسیب پذیر را کاهش دهند. یکی از ابتکارات اینچنینی کریدور هند-خاورمیانه-اورپاست. ایالات متحده باید راهبری بازیگران دخیل در این پروژه یعنی هند، اسرائیل، عربستان، امارات و اتحادیه اروپا را بر عهده بگیرد تا احداث زیرساخت‌های ریلی و بندری این کوریدور شتاب بیشتری پیدا کند. ایالات متحده همچنین می‌تواند از پروژه جاده توسعه که خلیج فارس را از طریق عراق به ترکیه و اروپا متصل می‌کند حمایت نماید. از جمله ایالات متحده می‌تواند به عراق کمک کند تا وام‌ها و کمک‌هایی را از طریق صندوق بین المللی پول و بانک جهانی برای تکمیل این پروژه دریافت نماید.

به علاوه، واشنگتن نمی‌تواند شرکای خود در منطقه خلیج فارس را به استفاده از روابط بهبود یافته شان با تهران برای کاهش ریسک منازعات دریایی ترغیب نماید. هم ایران و هم اعضای شورای همکاری خلیج فارس علاقمند به تقویت ثبات منطقه‌ای هستند و گام بعدی برای آن‌ها توسعه چهارچوبی است که در بردارنده تضمین‌هایی باشد مبنی بر اینکه تمام طرف‌ها به تجارت و کشتیرانی بین المللی در خلیج فارس و تنگه هرمز احترام خواهند گذاشت. یک پیمان عدم تجاوز بین ایران و همسایگانش می‌تواند اولین قدم به سمت یک چهارچوب امنیتی منطقه‌ای باشد و موجب تقویت اعتماد و کاهش احتمال درگیری در سطح دریا شود. ایالات متحده باید برای شرکایش روشن کند که از چنین مذاکراتی حمایت می‌کند.

دولت بایدن همچنین باید تلاش کند ایران را ولو به صورتی محدود در اقتصاد جهانی ادغام نماید. تحریم‌های آمریکا موجب محدود شدن تجارت بین المللی ایران شده و این سبب گشته تا در صورت اختلال در مسیر‌های ترانزیتی، ایران چیز چندانی برای از دست دادن نداشته باشد. بالا بردن هزینه‌های اخلال در تجارت جهانی برای ایران می‌تواند محاسبات تهران را تغییر دهد. یکی از گام‌هایی که واشنگتن می‌تواند در این مسیر بردارد، موافقت با پیشبرد طرح‌ها برای توسعه و مدیریت بندر چابهار ایران است.

در کنار تلاش‌های دیپلماتیک، ایالات متحده باید از شرکای منطقه‌ای خود بخواهد تا اقداماتی نظامی برای مهار چالش‌های نیروی دریایی ایران اتخاذ نمایند. گفتگو‌ها در زمینه عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل فرصتی را برای تضمین چنین تعهداتی فراهم می‌کند. یک ائتلاف نظامی رسمی که در بر دارنده اسرائیل، عربستان و کشور‌های حوزه خلیج فارس باشد، بدون شک موجب تحریک ایران خواهد شد. اما این گفتگو‌ها به احتمال زیاد اشکال محدودتری از همکاری‌ها نظیر به اشتراک گذاری منظم اطلاعات دریایی و حمایت‌های فنی و لجستیکی را موجب خواهد شد. این تلاش‌ها به ویژه در صورتی اهمیت خواهد یافت که یک موافقتنامه امنیت دریایی منطقه‌ای در بردارنده حضور ایران نتواند محقق شود. در چنین سناریویی، کشور‌های حاشیه خلیج فارس به دنبال راه‌هایی دیگر برای محدود کردن توان ایران در دریا خواهند رفت که از جمله این راه‌ها همکاری‌های نظامی با ایالات متحده خواهد بود.

همکاری با متحدان اروپایی واشنگتن نیز به همان میزان حائز اهمیت است. نیرو‌های اروپایی در جریان مقابله با حوثی‌ها در دریای سرخ به کارزار نظامی ایالات متحده پیوستند، اما توانایی آن‌ها برای گسیل سریع نیرو و تداوم عملیات در مناطق دور از پایگاه هایشان محدود بود. برای تجیهز ارتش این کشور‌ها جهت واکنش سریع به تهدیدات دریایی نامتقارن در آینده، دولت‌های اروپایی باید تعداد کشتی‌های جنگی اعزام شده به این مناطق را افزایش دهند و حمایت‌های لجستیکی را ارتقا ببخشند.

در حالی که دفاع رو به جلوی نیروی دریایی ایران شکل می‌گیرد، ایالات متحده و متحدانش باید آماده باشند. استراتژی ایران به گونه‌ای طراحی شده که چابک باشد و به این کشور اجازه دهد که هزینه‌های یک منازعه بین المللی را بالا برده و منافع آمریکا را در بسیاری از مناطق تهدید نماید. واشنگتن باید از تمام توان دیپلماتیک و ابزار‌های نظامی در اختیار خود برای ممانعت از بهره برداری تهران از دریا‌ها استفاده نماید.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید