به نقل از صدانیوز ،چینیها ناوهواپیمابر ۶۰ هزار تنی کلاس آدمیرال کوزنتسوف را که یادگار دوران شوروی بود و در سال ۱۹۹۸ از اوکراین خریداری کرده بودند مورد بهینهسازی قرار داده و با نام لیائونینگ وارد چرخه عملیاتی کردند. به بیان دیگر، چینیها موفق شدهاند که به توان عملیاتی در دریاهای آزاد با استفاده از […]
به نقل از صدانیوز ،چینیها ناوهواپیمابر ۶۰ هزار تنی کلاس آدمیرال کوزنتسوف را که یادگار دوران شوروی بود و در سال ۱۹۹۸ از اوکراین خریداری کرده بودند مورد بهینهسازی قرار داده و با نام لیائونینگ وارد چرخه عملیاتی کردند. به بیان دیگر، چینیها موفق شدهاند که به توان عملیاتی در دریاهای آزاد با استفاده از ناوهواپیمابر دست یابند.
ناو هواپیمابر لیائونینگ، که طی مانورهای خود در ماههای گذشته چندین بار نیز وارد منطقه شناسایی دفاع هوایی تایوان شده است،جدای از اینکه چندین جنگنده و بالگرد تهاجمی سوار بر عرشه آن هستند، توسط ناوشکن موشکانداز کلاس لویانگ۳ (تایپ ۰۵۲دی)، ناوشکن موشکانداز کلاس لویانگ۲ (تایپ ۰۴۲سی)، ناوچه موشکانداز کلاس جیانکای۲ (تایپ ۰۵۴ ای)، و دو زیردریایی کلاس یوآن (تایپ ۰۳۹اِی) و کلاس سونگ (تایپ ۰۳۹) اسکورت میشود. از همه مهمتر اینکه به احتمال بسیار زیاد، جدیدترین و پیشرفتهترین ناوشکن موشکانداز و پنهانکار چین با نام تایپ ۰۵۵ که یک ناوشکن سنگین با وزن ۱۰ هزار تن با قابلیت دفاع هوایی، ضد موشک، ضد کشتی و ضد زیردریایی و حتی مأموریتهای حمله زمینی است ستون فقرات محافظان این ناو هواپیمابر و ناوهای هواپیمابر بعدی چین را تشکیل خواهد داد.
همچنین چینیها در راستای بلندپروازیهای دریایی خود، در سال گذشته اولین نسل از ناوهای هواپیمابر ساخت خود را با نام تایپ ۰۰۱ اِی شاندونگ (سیوی-۱۷) به آب انداختهاند که انتظار میرود تا سال ۲۰۲۰ به توان عملیاتی دست پیدا کند. در این راستا، گزارشها حاکی است که ارتش جمهوری خلق چین ساخت چندین ناو هواپیمابر را در دستور کار خود داده است که تعدادی از آنها نیز در حال ساخت میباشند. بیشک با بررسی و رصد دقیق اقدامات و تحولات نیروی دریایی چین، ناقوس تنشهای دریایی بین قدرت مسلط و قدرت چالشگر حداقل در منطقه آسیا-پاسیفیک شنیده میشود. به بیان دیگر، این تحولات به وضوح نشان میدهد که نیروی دریایی چین در حال به چالشکشیدن نیروی دریایی ایالات متحده در آسیاست.
- اهداف راهبردی پیدا و پنهان چین از تحول ناوگان نیروی دریایی
چینیها دلایل متعددی برای گسترش قابلیتهای نیروی دریایی خود دارند؛ از جمله اختلافات ارضی در حوزهی دریاهای چین شرقی و چین جنوبی با همسایگان خود، محافظت از ناوگان تجاری عظیم خود در جهان، بازگرداندن تایوان به سرزمین اصلی و مقابله با حضور نیروی دریایی قدرتمند آمریکا (به عنوان اصلیترین رقیب این کشور) در آبهای شرق آسیا. لذا بیجهت نیست که ارتقای گسترده توانمندیهای کمی و کیفی نیروی دریایی چین بیش از پیش موجب نگرانی و اضطراب مقامات قدرتمندترین نیروی دریایی کنونی جهان یعنی آمریکا گردد. در این راستا، جیمز فنل، رئیس سابق بخش اطلاعات ناوگان نیروی دریایی ایالات متحده در اقیانوس آرام در گزارش ۶۴ صفحهای خود با عنوان “گسترش جهانی نظامی چین” به کنگره، ادعا میکند که به احتمال زیاد در ۱۲ سال آینده نیروی دریایی چین دو برابر آمریکا کشتیهای جنگی و زیردریایی در اختیار خواهد داشت. فرضیهی اصلی فنل این است که موازنهی استراتژیک در منطقه آسیا- اقیانوس آرام- اقیانوس هند به نفع جمهوری خلق چین و برعلیه امنیت و منافع آمریکاجابجا شده است. به زعم فنل، چین عمدتاً از طریق معاملات تجاری که ظاهراً بخشی از ابتکار جاده و کمربند است، در حال خرید و توسعهی بنادر در سراسر جهان است (مانند بندر گوادر پاکستان) تا آن بنادر را از بعد نظامی برای پشتیبانی از نیروی دریایی آبهای آبی خود آماده کند. لذا با این اوصاف باید گفت که دهه آینده یعنی از سال ۲۰۲۰ تا سال ۲۰۳۰ دهه نگرانی برای ایالات متحده آمریکا و متحدان آن در حوزه دریایی خواهد بود.
- تنش و تقابل احتمالی با ایالات متحده
تحولات و پیشرفتهای صورتگرفته در نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق چین به دو دلیل مهم، زمینهساز گسترش تنش میان نیروهای دریایی آمریکا و چین بر روی گستره دریاها و اقیانوسها خواهد بود. اولین دلیل به ماهیت خودِ نیروی دریایی بر میگردد. در واقع، نیروی دریایی یک کشور بر خلاف دو نیروی اصلی دیگر یعنی نیروی هوایی و نیروی زمینی، میتواند فراتر از سرزمین اصلی به حرکت در بیاید. به بیان دیگر، وجود دریاها و اقیانوسهای آزاد جهان به نیروی دریایی هر کشورِ بلندپروازی این اجازه را میدهد که به عرض اندام در یک پهنه وسیعی بپردازد، در حالی که عدم وجود دالانهای هوایی و زمینی آزاد برای هواپیماهای نظامی و نیروی زمینی چنین فرصتی را برای عرض اندام آن نیروها فراهم نمیکند. لذا در این راستاست که گسترش نیروی دریایی چین از طریق ساخت ناوهای جنگی، زیردریاییها و از همه مهمتر ناوهای هواپیمابر، و عملیاتیشدن و به حرکتدرآمدن آنها در آبهای جهان، خواه ناخواه عرصه را برای آزادی عمل گسترده و بیسابقه نیروی دریایی آمریکا در دریاها و اقیانوسهای جهان تنگ میکند، و بیشک این تنگشدن عرصه موجب واکنش نیروی دریایی آمریکا خواهد شد.
دلیل دیگری که ما باید منتظر تنشهای دریایی میان واشنگتن و پکن باشیم با نگاه به تاریخ به دست میآید. در این ارتباط، قدرتهای دریایی در ۵۰۰ سال گذشته جهان، اعم از پرتغال، اسپانیا، هلند و بریتانیا، نسبت به رشد توان دریایی رقبا بسیار حساس بودند و به هر طریق ممکن سعی در تضعیف رقیب چالشگر میکردند. این امر، به خصوص، اصلیترین راهبرد نظامی و دریایی بریتانیا برای بیش از دو قرن بود که به هیچوجه به رقبای احتمالی اجازه نزدیکشدن به حداقل نیمی از توان دریایی خود را نمیداد، چرا که مقامات سیاسی و نظامی لندن به خوبی آگاه بودند که حیات و بقای امپراتوری بریتانیا منوط به حفظ سیادت دریایی آنهاست. در همین راستا، همانگونه که میلتون فریدمن، مدیر موسسه استراتفورد میگوید ناوگان دریایی شالوده امنیت و قدرت آمریکا میباشد و در حال حاظر این ناوگان نگهبان قدرت اقتصادی و زیربنای قدرت نظامی آمریکاست. لذا به لحاظ منطق استراتژیک، ایالات متحده نیز همانند سلف خود، بریتانیا، هیچگاه به صورت مسالمتآمیز اجازه نخواهد داد تا نیروی دریایی چین سروری دریایی آن را به مخاطره بیندازد.
- صبر استراتژیک چینی برای رسیدن به هدفی والا
اما با این اوصاف باید گفت، همانطورکه صبر همراه با منطق چینیها در عرصههای مختلف بینالمللی نشان داده است، آنها در عرصه دریایی نیز بیگدار به آب نخواهندزد. در واقع، چین از تجربههای تاریخی مانند نبرد دریایی چین و ژاپن در سال ۱۸۹۵-۱۸۹۴، نبرد دریایی روسیه و ژاپن در سال ۱۹۰۵- ۱۹۰۴، نبرد دریایی آلمان و بریتانیا در جنگ جهانی اول، نبرد دریایی آلمان با بریتانیا و آمریکا در جنگ جهانی دوم، نبرد دریایی ژاپن با آمریکا در جنگ جهانی دوم، به خوبی درس گرفته است که اگر کشور چالشگر در عرصه دریایی خود را به اندازه کافی قدرتمند با عقبه لجستیکی کافی در مقابل قدرت مسلط دریایی نکند نه تنها نمیتواند کاری از پیش ببرد، بلکه باید انتظار عواقب وحشتناکی را نیز داشته باشد. بنابراین در پیروی از همین عبرت از تاریخ است که چینیها با یک صبر استراتژیک خاصی، برنامه ارتقاء و گسترش نیروی دریایی خود را در ابعاد مختلف و به دور از هیاهو با قدرت به پیش میبرند و لذا دور نیست که پیشبینی جیمز فنل در سال ۲۰۳۰ محقق شود. به طورکلی، چین خیلی مراقب است که تا پیش از رسیدن به آستانهی انتقال قدرت، با جنگ، تضاد منافع ناشی از انتقال قدرت را با ایالات متحده حل نکند، بلکه با حسابگری عقلانی و صبری استراتژیک این تضادها را به صورت مؤثری تا رسیدن به نقطۀ موردنظر حل و فصل میکند.
[۱]. وحید قربانی، پژوهشگر شرق آسیا (Vahid_ghorbani@hotmail.com)
[۲] . عیسی مرادی، پژوهشگر شرق آسیا (isa.moradi1361@gmail.com)