حشمت الله فلاحت پیشه ضمن تاکید بر این نکته که اولویت سیاست های ترکیه در مناطق پیرامونی خود «اپیدمی ناامنی» است، در رابطه با نگاه امنیتی تهران به کردها تصریح کرد: ایران در تلاش است که در افق ۲۰۲۵ روابط تجاری دوجانبه خود با ترکیه را به مناسبات ۳۰ میلیارد دلاری ارتقا دهد، مشابه همین رقم را هم برای روابط خود با عراق در نظر دارد.
به گزارش نبأ خبر، همین مسئله باعث شده است که ایران به دنبال تنش آفرینی و بالا بردن حساسیت ترکیه در خصوص کردها نشود. لذا نوعی تحدید سازی تنش را با آنکارا در دستور کار دارد که سبب بروز برخی مماشات های تهران در قبال سیاست های مخرب ترکیه و شخص ادوغان می شود.
اگرچه جمهوری اسلامی ایران از ابتدای انقلاب تا به اکنون حساسیت جدی روی فعالیت، تحرکات و حضور گروههای معارض مسلح در خاک اقلیم کردستان عراق داشته، اما به نظر می رسد در هفته های اخیر شدت تلاشهای سیاسی، امنیتی، دیپلماتیک، اطلاعاتی، دفاعی و نظامی برای خلع سلاح و اخراج این گروهک ها از خاک عراق دور تندتری پیدا کرده است. در این بین برخی از کارشناسان و ناظران امر هم بر این باورند که عوامل دیگری مانند تاثیر دیگر کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای بر افزایش حساسیت های ایران در این خصوص موثر بوده است تا چالش های امنیتی جمهوری اسلامی را تشدید کند؛ کشورهای با محوریت ترکیه که همواره کردها را خط قرمز امنیتی خود تلقی می کنند. این در حالی است که طی روزهای اخیر شاهد نوعی ایجاد گسل سیاسی و دیپلماتیک از جانب آنکارا با تهران به واسطه شکنندگی روابط جمهوری آذربایجان با جمهوری اسلامی ایران هستیم. در همین راستا رجب طیب اردوغان در سخنرانی دیروز جمعه خود در مجلس ملی ترکیه تهدید ضمنی را مطرح کرد که گویا روی سخنش با تهران بود. رئیس جمهور ترکیه عنوان داشت که هفته آینده بار دیگر با برادران آذربایجانی خود ملاقات خواهم کرد، ولی هرگز نگرش خصمانه برخی طرف ها (به احتمال زیاد منظور ایران) به جمهوری آذربایجان و ترکیه را که برای آزادسازی سرزمین های اشغالی خود تلاش می کنند، فراموش نخواهیم کرد. اما به واقع سیاست های مخرب اردوغان چه شرایطی را برای تهران در منطقه رقم می زند؟ اساسا نگاه امنیتی به کردها از سوی دمشق، بغداد و تهران تا چه اندازه متاثر از نگاهی امنیتی ترکیه به کُردها است؟ پروژه امنیتی سازی منطقه توسط ترکیه و شخص اردوغان طی سال های اخیر چه تبعات مخربی برای جمهوری اسلامی ایران داشته است؟ پاسخ به این سوالات و پرسش هایی از این دست، محور گفت و گوی دیپلماسی ایرانی با حشمت الله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در دوره دهم، تحلیلگر مسائل سیاسی و کارشناس حوزه بین الملل است که در ادامه می خوانید:
۱۵ شهریور ماه سردار محمد پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در بازدید از یگان ها و پاسگاه های مرزی مناطق شمال غرب کشور در پی تحرکات گروههای معارض مسلح جمهوری اسلامی ایران از خاک اقلیم کردستان عنوان داشت که ادامه این وضعیت برای ما (تهران) قابل تحمل نیست و پاسخ لازم را به این تحرکات خواهیم داد. در پی این هشدارها ۱۸ و ۱۹ شهریورماه بود که سپاه حملاتی را با پهپادهای جنگنده و توپخانه به مقرهای این گروهک ها واقع در شمال کردستان عراق داشت. پس از آن سید اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات در سفری به آذربایجان غربی و شهرستان پیرانشهر به توافقات تهران با بغداد برای خلع سلاح این گروهک ها و اخراج آنان از خاک اقلیم اشاره داشت. پیش از آن دریادار شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی هم در سفر مصطفی الکاظمی، نخست وزیر عراق به ایران خواستار خلع سلاح و اخراج این گروهک ها از خاک این کشور شد. سه شنبه هفته گذشته مجدداً سردار پاکپور در سنندج به این گروه های معارض مسلح اشاره کرد و در خصوص اسکان آنها به مقامات اقلیم کردستان و عراق هشدار داد. وی تاکید کرد: «عناصر و اعضای گروهکها را هر چه سریعتر از شمال عراق بیرون کنید، در غیر این صورت جمهوری اسلامی نسبت به انهدام مقرها و پایگاههای آنها اقدام خواهد کرد.» اگرچه تهران در طول چهار دهه گذشته همواره نسبت به حضور این گروهک های مسلح در اقلیم کردستان حساس بوده است، اما چرا در این بازه کوتاه شاهد افزایش تحرکات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، اطلاعاتی و سیاسی در خصوص این مهم هستیم؟ آیا شما فشارهای دیگر کشورها در این خصوص موثر می دانید؟n
من بنایی برای ورود به مسائل امنیتی، اطلاعاتی، نظامی و دفاعی کُردی ندارم. لذا بهتر است از مسئولین اطلاعاتی و امنیتی و یا دوستان نظامی و دفاعی سوال کنید.
ولی به هر حال شما سال ها نماینده مجلس شورای اسلامی و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی بودید. حتی یک سال هم ریاست این کمیسیون را در مجلس دهم بر عهده داشتید؟
بله اما در تمام سال های حضورم در مجلس شورای اسلامی من ریاست کمیته سیاست خارجی را عهدهدار بودم.
پس من هم اصرای بر واکاوی حوزه نظامی و دفاعی و یا بُعد اطلاعاتی و امنیتی این مسئله را ندارم. اگرچه دیپلماسی یک سر آن در مسائل اطلاعاتی و امنیتی است و سر دیگرش در مسائل دفاعی و نظامی؛ علاوه بر آن سیاست خارجی هر کشوری با حوزه هایی مانند سیاست داخلی، روابط بین الملل، اقتصاد و … هم ارتباط تگاتنگ دارد. یعنی تمام این پارامترها بر سیاست خارجی اثر گذاشته و به موازات آن دیپلماسی بر تمام این حوزه ها هم اثر خود را دارد. اما محوریت مصاحبه با حضرتعالی را روی مسائل سیاست خارجی ببریم و سوال نخست خود را دوباره تکرار می کنم به واقع نقش دیگر کشورها در تشدید نگاه امنیتی به کُردها چیست؟
اگر بخواهیم از حوزه سیاست خارجی سوال شما را واکاوی کنیم باید نگاهی کلیتری به مسئله داشت. در این رابطه هر کشوری هدف گذاری خاصی را متناسب با منافع خود برای مسائل مرزی و امنیتی اش اتخاذ میکند. در این رابطه بهترین سناریو و مطلوب ترین سناریو تحقق و پیگیری «سیاست توسعه ای» برای مناطق مرزی مشترک است. چرا که به موازات تعمیق هر چه بیشتر نگاه توسعه ای، مسائل امنیتی یا بهتر بگویم چالشهای امنیتی مناطق مرزی کشور از غرب تا شرق، از شمال تا جنوب و در کل تمام مرزهای ایران کم رنگ تر می شود. ولی متاسفانه یکی از مشکلاتی که در منطقه ما وجود دارد این است که چالش های امنیتی سبب شده است نگاه توسعه ای در مناطق مرزی به شدت تحت الشعاع قرار گیرد و عملا در سایه چالش های امنیتی به محاق برود. البته از منظر سیاست خارجی کشورهای هم مرز با ایران در بسیاری از برهه ها تهران را متهم به چالش آفرینی امنیتی در کنار مرزهای خود میکنند. ضمن اینکه این نگاه دوطرفه است و ایران هم دیگر کشورها متهم به چالش افرینی مرزی می کند. لذا در شرایطی که کشورها همدیگر را متهم به چالش آفرینی امنیتی مرزی می کنند، امید به توسعه پایدار امری محال است. چون متاسفانه این اتهام زنی های متقابل پیرامون چالشهای امنیتی مرزی مانع اصلی تحقق نگاه توسعه پایدار و بلند مدت بین این کشورها در مرزهای مشترک همدیگر شده است. جالب اینجاست که ایران و کشورهای منطقه کشورهایی هستند که در قالب اتحادیه های مختلف و پیمان های متنوع از اکو گرفته تا سنتو و … از گذشته های دور خود را متعهد و ملزم به همکاری امنیتی کرده اند. اگرچه در گذشته برخی از این پیمان های مذکور در سایه نظام دو بلوک شرق و غرب و اقتضائات خاص جنگ سرد میان کشورهای منطقه بسته شده است، اما در همان اسناد امضا شده بین کشورها، محوریت روی همکاری امنیتی و توسعه ای بوده است، لذا پس از سالها و دهه ها ما باید به یک تفاهم و درک مشترک و متقابل از حساسیت های امنیتی، به خصوص در مرزهای همدیگر می رسیدیم تا به تبع این درک و تفاهم مشترک امنیتی، نگاه توسعه ای در مناطق مرزی جایگزین شود. این در حالی است که در کمال تاسف کشورهای منطقه هیچگاه نتوانستند این پیمان نامه های امنیتی را تبدیل به فرصتی برای گذار از نگاه امنیتی مرزی و تحقق نگاه توسعه طلب پایدار و بلندمدت در مرزهای مشترک کنند. متاسفانه پس از گذشت سال ها از عمر این پیمان نامه های نظامی و امنیتی کماکان چالش های مرزی و امنیتی با شدت و ضعف وجود دارند.
اگر بخواهیم آسیب شناسی شما را به طور مصداقی تر و در عین حال دقیق تر پی بگیریم سهم ایران در این چالش آفرینی های امنیتی مرزی طی سال های اخیر چقدر بوده است؟
در شرایط کنونی نقد بسیار جدی من به مسئولان جمهوری اسلامی ایران این است که در دنیای امروز کمتر کشوری در جهان وجود دارد که پیرامون خود با این همه چالش مرزی با همسایگان خود مواجه باشد و این همه دشمن و مخالف سیاسی و معارض امنیتی و گروه های مسلح در منطقه را علیه خود شکل دهد. گویی که در طول این سالها برخی از مسئولین جمهوری اسلامی صرفاً به دنبال دشمن تراشی در منطقه بوده اند، طوری که ما می بینیم دشمنان و مخالفان سنتی با محوریت «تحدید ایران» (محدودسازی) اکنون به همدیگر نزدیک و نزدیک تر می شوند، چنانی که کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با رژیمصهیونیستی پیمان نامه های امنیتی امضاء کرده و روابط سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، تجاری و … خود را آغاز میکنند تا یک جبهه واحد و مشترک عربی – عبری علیه جمهوری اسلامی ایران داشته باشند. ضمن اینکه متاسفانه از دل این تنش ها فرصت های بسیار زیاد و مغتنمی طی این سال ها از دست جمهوری اسلامی رفته است و کماکان شاهد این فرصت سوزی ها نیز هستیم. اکنون وزن، جایگاه و نقش ایران در تولید ناخالص جهانی به پایین ترین حد خود رسیده است. به راحتی شما می توانید طی ۱۰ سال گذشته روند و سیر قهقرایی درصد ثروت افزایی ایران را در دنیا ببینید. این در حالی است که درصد نفوذ و درجه و توان تاثیرگذاری کشورها در تحولات جهانی و حتی منطقه ای با همین پارامترهای اقتصادی و تجاری سنجیده می شود. هر چند در دهه ۹۰ میلادی (دهه هفتاد شمسی) پیمان نامه های امنیتی خوبی در جهان شکل گرفت که به واسطه آن ایران هم توانست برخی موافقتنامه های امنیتی را با بسیاری از همسایگان خود از کویت و عربستان گرفته تا ترکیه، جمهوری آذربایجان و … امضا کند. به نظر من اگر این روند ادامه پیدا میکرد بسیاری از مسائل و چالشهای امنیتی مرزی فعلی هیچگاه روی نمیداد و نسل ما بسیاری از اتفاقات تلخ مانند ظهور گروه تروریستی داعش و جنایت های سال های اخیر را به چشم نمی دید. از این رو با پیگیری سیاست های فعلی منطقه ای تهران یقیناً ایران در چالش های امنیتی روز به روز بیشتر می سوزد. پیرو نکته یاد شده نه تنها چالشهای گذشته رفع نمیشود، بلکه تداوم این شرایط موجب خواهد شد ایران با چالش های جدی تازه و متنوع دیگری در کنار مرزهای خود دست و پنجه نرم کند که این مسئله با روح و ذات صلح طلب و متمدن ایرانی ها همخوان نیست. اما متاسفانه سیاستهای غلط دشمن تراشانه برخیها در داخل کشور که با روح مهربان مردم و ملت ایران در تعارض قرار دارد فقط و فقط باعث فرصت سوزی، افزایش هزینه و تشدید چالش ها و مشکلات دیپلماتیک، امنیتی، اقتصادی و تجاری ما با دیگر کشورها شده است.
حال که ذیل آسیب شناسی تان جوالدوزی به جمهوری اسلامی زدید در ادامه این کالبدشکافی سوزنی هم به دیگر کشورها به خصوص همسایگان بزنید. به واقع سهم دیگر کشورها و همسایگان ایران در این تنش آفرینی امنیتی مرزی چقدر است؟
متاسفانه برخی افراطی گری ها در دیگر کشورها سبب شد به جای آنکه عوامل اشتراکی تاریخی، فرهنگی و زبانی آنها با ایران تقویت شوند و در سایه آن شاهد تعمیق هر چه بیشتر مناسبات امنیتی، دیپلماتیک، مرزی، اقتصادی و تجای باشیم که به موازات آن در طی این سال ها نگاه توسعهای به جای نگاه امنیتی در مرزها حاکم شود، همسایگان با دامن زدن به برخی اختلافات، روابطشان را با ایران تحت الشعاع قرار دهند، نظیر چالش ایدئولوژیک ایران و عربستان یا تنش زبان و فرهنگ کُردی – ترکی یا فارسی – ترکی اخیر بین جمهوری آذربایجان و ترکیه با جمهوری اسلامی ایران. بنابراین همان گونه که ما نیازمند اتخاذ یک رویکرد تازه هستیم باید در آن سو نیز این کشورها همت جدی برای تغییر نگاه خود به ایران داشته باشند، کما اینکه برای مثال ایران و ترکیه در افق ۲۰۲۵ باید مناسبات تجاری دوجانبه را تا سقف ۳۰ میلیارد دلار برسانند و مشابه آن ایران و عراق هم هدف گذاری تقویت مناسبات تجاری تا سقف ۳۰ میلیارد دلار را برای خود ترسیم کرده اند، اما در این بین شاهد آن هستیم که چالشهای امنیتیِ مرزی به مانع اصلی توسعه مناسبات تجاری با این کشورها منجر شده است که بخشی از آن به بی اثر بودن این پیمان نامه های امنیتی سال های گذشته باز می گردد. لذا من معتقدم این کشورها یک بار برای همیشه باید یک پیمان امنیتی درست، برنامه ریزی شده، دقیق و متناسب با اقتضائات سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی و دفاعی در مرزهای خود را شکل دهند تا در بستر آن بتوانیم نگاههای توسعه را در مناطق مرزی محقق کنیم.
اجازه دهید پیرو این آسیب شناسی پیرامون نقش همسایگان ایران در بحران آفرینی امنیتی مرزی به طور مشخص به آنکارا و سیاست های مخرب رجب طیب اردوغان بپردازیم. حضرتعالی که از ترکیه یاد کردید، از منظر و نگاه شما نقش آنکارا در تشدید، تعمیق و گسترش نگاه امنیتی به کردها چقدر است؟ به واقع نگاه امنیتی ترکیه در قبال کردها از گذشته تا به اکنون چقدر به ایران، عراق و سوریه تسری پیدا کرده است؟ آیا می توان نگاه امنیتی امروز به کردها توسط بغداد، دمشق و تهران را نتیجه سیاست های مخرب اردوغان قلمداد کرد؟
به هر حال باید بپذیریم که هر کشوری مقتضیات امنیتی، سیاسی، نظامی و دفاعی خود را دنبال میکند و بر اساس منافع ملی عمل خواهد کرد. در این بین سیاست های ترکیه و شخص اردوغان یکی از پارامترهای مهم در تشدید نگاه امنیتی است، این مسئله تنها در خصوص کردها صدق نمی کند، هر چند که ترکیه حساسیت فوق العاده بالایی در خصوص کردها، نه تنها کردهای داخلی خود، بلکه همه کردها در دیگر کشورها دارد. بر اساس همین نگاه و حساسیت به شدت بالا هر گونه تحول، تحرک، اقدام و تصمیم کردها در دیگر کشورها را رصد می کند و بر اساس آن منافع، مناسبات و روابطش با همسایگانش تنظیم می کند.
اگر چه پیرو نکته درست شما نمی توان منکر خط قرمز امنیتی آنکارا یعنی کردها شد، ولی آیا این نگاه تنها معطوف به کردهاست؟
همان گونه که اشاره داشتم خیر. این نگاه با شدت وضعف در دیگر مناطق در حال پیگیری است. یعنی هر جا که ترکیه و سیاست های اردوغانی فرصت و فضای تنفس و حضور داشته باشند متاسفانه خود به خود شاهد تشدید و تعمیق نگاههای امنیتی هستیم. اگر شما به تحولات منطقه قره باغ در طول یک سال گذشته بعد از جنگ پاییز سال گذشته نگاه کنید می بینید که به واسطه سایه سنگین نفوذ ترکیه یک فضای به شدت امنیتی در قره باغ و کل منطقه قفقاز جنوبی حاکم است. جمهوری آذربایجان هم به تبع آنکارا گام های مهمی در مسیر پروژه امنیتی سازی و امنیتی ماندن این مناطق برداشته است که متاسفانه سبب شده که طی هفته های اخیر چالشهای امنیتی مرزی جمهوری آذربایجان با ایران پررنگ تر شود و به موازات آن روابط دیپلماتیک تهران و باکو به نقطه حساس و شکننده ای برسد که در صورت اشتباه محاسباتی یکی از دو طرف حتی می توان شاهد تنش مرزی بود. چون به دلیل سیاست های اردوغانی فضای امنیتی و حساسیت های مرزی در این مناطق به شدت بالا رفته است. کما اینکه همین نگاه در سوریه، لیبی، دریای مدیترانه، قبرس، عراق و اخیراً افغانستان توسط ترکیه پی گرفته شده است. باز هم تکرار میکنم ترکیه و سیاست های اردوغان هر جایی که فرصت حضور پیدا کنند خود به خود فضا امنیتی و نظامی بر آنجا حاکم خواهد شد.
هدف از اردوغان از تشدید فضای امنیتی چیست؟
آنکارا در هر منطقهای بنا به اقتضائات آن منطقه منافع خاصی را برای تشدید فضای امنیتی تعریف و تبیین می کند. بنابراین نگاه امنیتی آنکارا به کردها متفاوت از نگاه امنیتی در منطقه قره باغ است، کما اینکه سیاست های اردوغان در خصوص طالبان و افغانستان متفاوت از لیبی است. همچنانی که منافع ترکیه در قبرس متفاوت از دریای مدیترانه است و …، اما مخرج مشترک تمام آنها سیاست امنیتی سازی است. مثلاً اردوغان سعی کرد به واسطه تشدید نگاه امنیتی در خصوص کردهای سوریه با توجیه و بهانه رابطه امنیتی و نظامی کردهای ترکیه و سوریه، تجاوز زمینی و هوایی به سوریه را رقم بزند و هم چنین حمایت همه جانبه ای از گروه های تروریستی فعال در آن کشور (سوریه) داشته باشد. همین سیاست های امنیتی سبب شد که بحران آوارگان سوریه تعمیق پیدا کند و به واسطه آن اردوغان فشارهای دیپلماتیک جدی به اروپا وارد کرد تا شاهد چرخش مواضع قاره سبز بر اساس منافع ترکیه باشیم. از این رو اتحادیه اروپا برای جلوگیری از ورود مهاجران سوری و مدیریت و سامان دادن به بحران آوارگان سوری مبلغی حدود ۳ میلیارد دلار به ترکیه کمک کرد، اما آنکارا این پول را به جای هزینه در خصوص سامان دادن و مدیریت آوارگان سوری صرف پیگیری سیاست دیوار سازی در مرز ایران و سوریه کرد تا کماکان نگاه امنیتی در این مناطق حاکم باشد. من در زمان مسئولیتم در مجلس طی سفرها و دیدارهایی که با مقامات اروپایی داشتم بارها این گلایه را مطرح کردم ترکیه از شما باج گرفت که مشکلات امنیتی خود را حل کرد، نه چالشهای مربوط به بحران آوارگان سوری که مستقیما با امنیت شما (اروپا) هم در ارتباط است. لذا سیاست دیوار سازی خواه ناخواه سبب تشدید نگاه امنیتی در مرزهای ترکیه با دیگر کشورها مانند جمهوری اسلامی ایران خواهد شد.
با این نکته پایانی تان شما معتقدید که سیاست های مخرب اردوغان و نگاه امنیتی ترکیه به کردها به دیگر کشورها مانند ایران تسری پیدا کرده است؟
به هر حال نمی توانیم انتظار داشته باشیم که کشوری مانند ترکیه اقتضائات امنیتی ایران را مد نظر قرار دهد، چنانی که هیچ کشوری بر اساس منافع ملی و اقتضائات امنیتی هیچ کشور دیگری عمل نمی کند. با اینکه بخش اعظم همین چالش کردی که در این مصاحبه بر آن تاکید دارید در ترکیه شکل گرفته است، نه در سوریه، عراق و یا جمهوری اسلامی ایران، اما آنکارا سعی در تسری چالش های امنیتی به کل منطقه دارد. یعنی اولویت ترکیه اپیدمی ناامنی است. به هرحال ترکیه ۱۲ استان کردنشین دارد که جمعیت آنها بالغ بر ۲۵ میلیون نفر کُرد است. به همین اندازه یعنی جمعیتی حدود ۲۰ تا ۲۵ میلیون نفر از کشور ترکیه علوی مذهب هستند. بنابراین این جمعیت به شکل مستقیم و جدی تحت تحولات عراق و سوریه قرار میگیرند. حال ترکیه در تلاش بوده و هست که همواره بحران و ابرچالش امنیتی خود یعنی کردها را با سوریه، عراق و به خصوص جمهوری اسلامی ایران سرشکن و تقسیم کند تا بتواند هزینههای کمتری برای خود رقم بزند و اصطلاحاً تهران، بغداد و دمشق را هم با خود همراه کند که یک جبهه واحد امنیتی با این کشورها در برابر ابرچالش امنیتی داخلی خود یعنی کردها ایجاد نماید که ذیل آن مشروعیت بخشی برای اقدامات خود در خصوص سرکوب کردها داشته باشد و هم اینکه با ایجاد اشتراک منافع عملاً نگاه امنیتی خود را به دیگر کشورها تسری دهد. پس باید این واقعیت را در نظر بگیریم که ترکیه بر اساس منافع خود عمل میکند، نه منافع جمهوری اسلامی ایران، کما اینکه ترکیه در کنار پاکستان و قطر همین نگاه امنیتی را در افغانستان با محوریت طالبان پیاده کرده است. لذا اگر شرایط بر همین منوال پیش رود قطعاً در آینده ای نزدیک شاهد چالشهای امنیتی در مناطق مرزی شرق کشور هم خواهیم بود.
پیرو آنچه عنوان داشتید سوال مهمی که ذهن را درگیر می کند این است که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از قدرت های مهم منطقه غرب آسیا چرا باید به مرحله ای برسد که به تاثیر پذیری سیاست مخرب امنیتی سازی اردوغان دچار شود؟
واقعیتی که باید مد نظر قرار داد این است که کشوری مانند جمهوری اسلامی ایران به حدی برای خود چالشهای گسترده امنیتی در پیرامونش و در کل منطقه غرب آسیا ایجاد کرده که از دل این چالش ها حتی فضا برای بازی مخرب بازیگران کوچک علیه منافع تهران ایجاد شده است، چه برسد به کشور مهمی مانند ترکیه که از این طریق امنیت ملی کشور را تحت الشعاع قرار دهند. همین اجماعی بین المللی که در قالب تحریمها علیه ایران شکل گرفته است بخش عمدهای از هزینه و انرژی کشور را از بین می برد، لذا دیگر توان، رمق و نایی برای تقابل و عرض اندام نمی ماند. بی شک سیاست فشار حداکثری و تحریم ها طی سال های گذشته به قدری توان ایران را تحت تأثیر قرار داده است که اکنون جمهوری اسلامی مجبور است در خصوص بسیاری از تحولات منطقهای دست به عصا حرکت کند و مماشات به خرج دهد، چرا؟ چون توان و هزینه پیگیری سیاستهای خود را ندارد. اینجاست که می بینید تاثیر مخرب تحریمها بر اقتصاد کشور تا چه اندازه می تواند تحدید (محدود) و تحلیل توان و نفوذ ایران را به دنبال داشته است. همین شرایط سبب شده که کشورهای کوچک منطقه ای هم برای ایران شاخ و شانه بکشند. در طول چند سالی که برجام امضا و اجرا شد شاهد آن بودیم کشورهای مختلف پیرامون ایران در حل و فصل چالشهای امنیتی با جمهوری اسلامی پیشقدم می شدند تا تنش ها را به حداقل خود برسد به تبع آن نگاه توسعهای جایگزین شود، اما بعد از آنکه برجام کنار گذاشته شد و احیای تحریم ها شکل گرفت، نه تنها ابرقدرتها، بلکه کشورهای کوچک منطقه هم به دنبال ناامن کردن فضا علیه جمهوری اسلامی ایران بودند. بنابراین ایران با یک ابرچالش جدی در دنیای امروز مواجه هست که این ابر چالش لاینحل ماندن پرونده فعالیتهای هستهای است. تا زمانی که این ابر چالش حل نشود وضعیت همین است. تهران باید این پرونده را به فوریت حل کند. چون ایران تنها کشوری است که پرونده فعالیت های هسته ایش در آستانه ورود به شورای امنیت سازمان ملل است، آن هم در شرایطی که بیشترین و بدترین تحریم ها علیه ایران اعمال می شود.
یعنی از دید شما بین اعمال تحریم و کاهش توان، نفوذ و اثر بخشی امنیتی ایران در منطقه ارتباط مستقیم وجود دارد؟
بدون شک. جالب است بدانید مجموع تحریم هایی که علیه پنج کشور بعد از ایران اعمال شده مساوی است با کل تحریم هایی که فقط در خصوص ایران اجرایی شده است. پس باز تاکید دارم باید این ابرچالش در کمترین زمان ممکن حل شود. متاسفانه در داخل کشور برخی جریان ها، افراد و رسانه ها با تحلیل های انحرافی و اتهام زنی ها اجازه بروز و ظهور تحلیل های واقع گرایانه را نمی دهند. البته در این بین من بسیار خوشحالم که برخی از نمایندگان مجلس یازدهم از دولت سید ابراهیم رئیسی خواستهاند که به فوریت برجام را احیا کند، اما هیچگاه فراموش نکنید که در مجلس دهم و حتی بعد از آن چه توهین های به ما و امثال ما در خصوص پیگیری هر چه سریعتر مذاکرات مانند نشست وین و احیای برجام شد. شما شاهد بودید که همین هفته گذشته دولت دور جدید اخذ مالیات را از مردم عملیاتی کرد. اکنون متاسفانه معادله ای در کشور شکل گرفته که ذیل این معادله، دولت از دو طرف به ملت ایران ضربه وارد می کند؛ از یک طرف بخش عمده ای مناسبات تجاری با دیگر کشورها و درآمد مربوط به فروش و و صادرات نفت از ایران محدود شده است، حتی کشورهای متقاضی برای خرید نفت ایران قیمت هایی به مراتب پایین تر از قیمت های جهانی پیشنهاد می کنند تا نفت ایران را به ثمن بخس بخرند. در سایه این نگاه می بینیم که چطور منابع ایران توسط کشورهای دیگر به تاراج میرود و به موازاتش هم افزایش هزینه را برای کشور به دنبال دارد. در عین حال به دلیل بسته بودن مناسبات مالی، پولی و بانکی هم عملاً سود همین فروش خُرد و جزئی نفت که توسط دلالان انجام می شود به جیب کاسبان تحریم و دلالان نفتی می رود، نه ملت ایران. از طرف دیگر همین سیاست باعث کسری بودجه شدید در کشور شده است. دولت هم برای جبران این کسری بودجه با بستن چشم خود بر روی کاهش ارزش پول ملی، تورم فزاینده در کشور و گرانی های کمرشکن به فکر بستن مالیات های مختلف با عبارت های گوناگون و گران کردن خدمات دولتی است تا کسری بودجه خود را تامین کند. لذا به وضوح می بینید که این سیاست های ماجراجویانه به شدت غلط مسئولین موجب شده فشارهای مضاعفی از دو طرف به مردم وارد شود و عملا دولت از دو طرف به ملت خود ضربه های مهلکی می زند. اینجاست که مصداق جمله همیشگی من نمایان می شود که این ملت است که به واقع تاوان تحریم ها و سیاست فشار حداکثری را میدهد، نه دولت و مسئولین. درحالی که این مسئولین هستند که ادعای مقابله با سیاست های غربی را دارند. پیرو نکات یاد شده حال که این ابرچالش (پرونده هسته ای) بر دیگر ابعاد کشور سایه انداخته است و موجب شده حتی برخی کشورها هم در تعمیق و تشدید این ابرچالش یعنی لانحل ماندن پرونده فعالیت های هسته ای نقش جدی ایفا کنند، باید سیاست خارجی قدرتمند وارد عمل شود. دیپلماسی نیازمند یک زیرکی و هوشمندی است تا ایران با کمترین هزینه و بیشترین سود بهترین سیاست را در پیش بگیرد که ما دیگر گرفتار این چالش ها نشویم. اگر این ابر چالش حل شود میبینید که دیگر چالش ها به خصوص چالشهای امنیتی ما با همسایگان خود به خود حل و فصل خواهد شد، اما در این شرایط حتی کشورهایی که ادعای دوستی، همراهی و نزدیکی با ایران را دارند سعی می کنند که کماکان این ابرچالش به قوت خود باقی بماند تا سوء استفادهایشان را از ما داشته باشند.
در خصوص اخذ دور جدید مالیات ها به نظر می رسد که پیش از این چراغ سبز مجلس و شخص محمدباقر قالیباف به دولت رئیسی داده شد. ۳۱ شهریور ماه بود که رئیس مجلس در مراسم رونمایی از گزارش تفریغ بودجه سال ۹۹ در دیوان محاسبات صراحتا عنوان شد: «کسری بودجه به معنای دست کردن در جیب مردم است». فارغ از این نکته به واقع ایران تا چه اندازه به ترکیه در پیشبرد اهداف منطقه ای خود نیازمند است و این نیاز تا چه اندازه سبب مماشات و سکوت تهران در برابر سیاست های مخرب امنیتی اردوغان شده که در برهه هایی درست بر خلاف منافع ایران عمل کرده است. چرا که به باور برخی از کارشناسان، تحلیلگران و ناظران امر، جمهوری اسلامی ایران برای تقابل و موازنه بخشی با عربستان سعودی نیازمند است با دیگر قطب تروئیکای قدرت در منطقه یعنی ترکیه روابط خود را حفظ کند؟
پیرامون نکته اول باید گفت که خود آقای قالیباف و مجلس یازدهم در احکام ضمن بودجه بخش عمده ای از همین مالیات ها و افزایش هزینه خدمات دولتی را تصویب کردند، پس دست کردن در جیب مردم باید هم به پای دولت و هم به پای مجلس نوشته شود. اما در خصوص بخش دوم سوالتان من معتقدم که روابط ایران با ترکیه و عراق در خصوص مسئله کردی به گونه ای که سعی می شود به دیگر بخش ها تسری پیدا نکند. یعنی ایران بنایی ندارد به گونهای عمل کند که حساسیت ترکیه در قبال کردها را بالا ببرد، اما واقعیت آن است که برخورد مستقیم و سرکوب کردها، نه از جانب عراق یا جمهوری اسلامی ایران، بلکه توسط ترکیه انجام می شود.
چرا؟
چون در ترکیه واقعیتی به نام ۱۲ استان کردنشین و جمعیت ۲۵ میلیونی کردی به رسمیت شناخته نمی شود. در کنارش از الفاظ و واژه های توهین آمیزی مانند ترک کوهی برای کردهای این کشور استفاده می شود. بنابراین به هیچ وجه چالش کردی در ایران و عراق مانند ترکیه پررنگ نیست. اگر هم در برخی از مواقع نگاههای امنیتی مرزی در قبال کردها وجود دارد به واسطه همین سیاست های مخرب اردوغان است. در خصوص مماشات و سکوت ایران به واسطه نیاز ایران به ترکیه، من مسئله را فراتر از توازن بخشی و تقابل با عربستان میبینم. به هر حال پیرو نکته قبلی که عنوان داشتم ایران در تلاش است که در افق ۲۰۲۵ روابط تجاری دوجانبه خود با ترکیه را به مناسبات ۳۰ میلیارد دلاری ارتقا دهد، مشابه همین رقم را هم برای روابط خود با عراق در نظر دارد. همین مسئله باعث شده است که ایران به دنبال تنش آفرینی و بالا بردن حساسیت ترکیه در خصوص کردها نشود. لذا نوعی تحدید سازی تنش را با آنکارا در دستور کار دارد که سبب بروز برخی مماشات های تهران در قبال سیاست های مخرب ترکیه و شخص ادوغان می شود.