دومینوی خشم در سطح جامعه

به تحلیل دکتر عزت‌الله کرد میرزا روانشناس

ما در آموزش‌و‌پرورش فقط به بچه‌ها یک نرده‌بان به نام کنکور برای رقابت می‌دهیم ولی خیلی به آن‌ها کسب تجربه را یاد نمی‌دهیم. آموزش‌و‌پرورش باید یک مقدار به بچه‌ها تجربه‌کردن را یاد بدهد تا نحوه ارتباط با دیگران را یاد بدهند.

به گزارش نباء خبر،دلایل مختلفی برای بروز خشم در جامعه وجود دارد دکتر عزت‌الله کرد میرزا در مورد دلایلی افزایش مصادیق خشم در جامعه‌ می‌گوید: شیوه مدیریت جامعه یکی از دلایل افزایش خشم در جامعه است. جامعه‌ای که به لحاظ مدیریتی نزاع در آن زیاد باشد، تنش بین مسئولان به بدنه سرایت می‌کند درنتیجه میزان خشم در جامعه اضافه‌شده می‌شود. مدیریت جامعه‌ هم می‌تواند در راه‌اندازی و هم در کنترل خشم در جامعه سهیم باشد. یکی از مشکلات جدی مردم تغییرات اقتصادی است. فشار اقتصادی باعث می‌شود افراد با صرف انرژی بالایی به‌دنبال معاش خود باشند. وقتی‌که بقا به خطر بیفتد طبیعی است که هر نوع حساسیت و واکنش‌پذیری از آدم‌ها بروز پیدا کند. یکی از مصادیق واکنش‌ها می‌تواند خشم باشد.
بستر‌های زمانی و مکانی بر بروز خشم تأثیر‌گذار است. بودن در ترافیک‌های سرسام‌آور و طولانی میزان بروز خشم و تنش را بالا می‌برد. این روانشناس و عضو هیئت‌علمی دانشگاه می‌گوید: ساختار شهر‌سازی‌ و شرایط شهروندی تغییر کرده است. ما قوطی کبریت‌هایی را به‌جای خانه می‌سازیم و در آن زندگی می‌کنیم و آدم‌ها را از نقاط مختلف کشور به شهر‌های بزرگ می‌کشانیم درحالی‌که فکر فضای بازی بچه، دورهم جمع شدن همسایه‌ها و خانواده‌ها وجود ندارد در بهترین آپارتمان‌ها سرانه بازی برای بچه‌ها ۲متر است. وقتی سرانه حرکتی مردم کم باشد خودبه‌خود بر تنش‌ها و برون‌ریزی‌های هیجانی تأثیر می‌گذارد. بنابراین با کوچک‌ترین حرکتی آدم‌ها به هم تنیده می‌شوند و درگیری ایجاد می‌شود. تنش خانواده‌ها به جامعه نیز منتقل می‌شود.
پرخاشگری در همه آدم‌ها به یک اندازه نیست آن‌ها ویژگی‌های به‌خصوصی دارند که آن‌ها را در برابر سایر آدم‌ها متمایز می‌کند.
کردمیرزا معتقد است آن‌ها آدم‌ها را به‌خودی‌و‌ناخودی تقسیم می‌کنند یعنی روی دو قطب دوست و دشمن حرکت می‌کنند آدم‌ها برایشان یا دوستند یا دشمن. وقتی آدم‌ها دوقطبی فکر کردند خودبه‌خود فیلتر ذهنی در ذهنشان می‌گذارند. با این فیلتر فقط پیام‌های منفی را دریافت و تحلیل می‌کنند و از کنار پیام‌های مثبت بی‌تفاوت می‌گذرند یا اصلا آن‌ها را نمی‌بینند. آن‌ها بیشتر نیمه‌خالی لیوان را می‌بینند. آن‌ها با این ذهن دوقطبی و منفی‌باف طبیعتا دست به پیشگویی‌هایی مانند جامعهپر از خشم و تهدید است و من برای حفظ و بقای خود باید پرخاشگر باشم. این پیشگویی برای این افراد نوعی پیشگیری است به این معنا که اگر می‌خواهند برنده باشند مشت اول را بزنند. پیشگیری‌ آن‌ها عموما خصمانه است. آن‌ها به جمله معروف
هابز فیلسوف قرن‌۱۸ که می‌گوید: انسان گرگ انسان است، معتقدند.
کردمیرزا درباره علت نداشتن الگوی خشم در جامعه می‌گوید: علتش این است که ما یادمان رفته که گفت‌وگو کنیم. جامعه‌ای که در آن گفتمان وجود نداشته باشد بحث‌ها در خانواده و جامعه تبدیل به بگو‌مگو می‌شود. این به‌دلیل نداشتن الگو برای بروز خشم نیست. ما یاد گرفته‌ایم که اگر هر چیزی را به شیوه پرخاشگرایانه مطرح بکنیم خوب است و به نتیجه می‌رسیم. رسانه‌ها و به‌خصوص تلویزیون نقش جدی در شکل‌دهی به این رفتار‌ها داشته‌اند. وقتی در فیلم‌ها و سریال‌ها نشان می‌دهیم که پدری پسرش را به خاطر پسر‌دار نشدن با پرخاشگری ترد می‌کند و جامعه‌ای مردسالارانه دروغین را تصویر می‌کند طبیعی است که در ساختار‌ها و رفتار‌های مردم خشم و فاصله جایگزین گفت‌وگو شود. چیز‌هایی به مردم نشان می‌دهند که دیگر وجود ندارد. به‌عبارت‌دیگر جامعه‌ای که عقلانیتش هدف قرار گرفته باشد گفت‌وگویش را از دست می‌دهد.
مسئول پرخاشگری در مردم چه کسی می‌تواند باشد، مسئول آرام کردنشان هم مشخص نیست. بیش از ۲۰‌سازمان و وزارتخانه و نهاد وجود دارند که سال‌هاست وظیفه فرهنگ‌سازی دارند ولی بعدازاین همه‌سال جامعه مشکلات تعجب‌آوری دارد که ریشه آن در فرهنگ جامعه است انگار مشکلات فرهنگی زودتر از فرهنگ درست نهادینه می‌شوند.
این روانشناس ریشه جامعه را در مسائل فرهنگی می‌داند و می‌گوید: اگر شما دندانتان درد بگیرد می‌دانید که باید به دندانپزشک مراجعه کنید ولی اگر فرهنگتان مشکل داشته باشد نمی‌دانید باید سراغ چه کسی را بگیرید. مدیران شهری نیز می‌توانند در چند سطح تنش‌ها را برای کاهش پرخاشگری کاهش دهند. یک سطح آن مربوط به مدیران سازمان‌هایی است که متولی امور فرهنگی در جامعه هستند و کارشان فرهنگ‌سازی است. ابتدا باید نقش و کار کسی که مسئول فرهنگ جامعه است، مشخص شود. دیگر این‌که وقتی به خانه‌هایی با قواره‌های کم‌و کوچه‌های تنگ اجازه واحدهای مسکونی زیاد داده می‌شود چطور می‌توان انتظار داشت که کودکان و مردان و زنان فضای گفت‌وگو و همدلی در محله‌شان را داشته باشند. ماحصل آدم‌هایی که در این واحد‌های تنگ و بسته زندگی می‌کنند غیر از موجود دوپایی نیست که هر کاری از او برمی‌آید.
وی یکی از مهم‌ترین سازمان‌های متولی آموزش کنترل خشم را آموزش‌و‌پرورش می‌داند و می‌گوید: در سال‌های اخیر نقش معاونین پرورشی بسیار کم شده است. ما در آموزش‌و‌پرورش فقط به بچه‌ها یک نرده‌بان به نام کنکور برای رقابت می‌دهیم ولی خیلی به آن‌ها کسب تجربه را یاد نمی‌دهیم. آموزش‌و‌پرورش باید یک مقدار به بچه‌ها تجربه‌کردن را یاد بدهد تا نحوه ارتباط با دیگران را یاد بدهند. ارتباط کودک با آموزش‌و‌پرورش بیش از آنکه
بر مبنای یادگیری علوم باشد، تست سازگاری اجتماعی است. چون آموزش‌و‌پرورش فقط مسئول آموزش علوم نیست. بچه‌ها زمان زیادی را صرف یاد گرفتن ریاضی و جبر و… می‌کنند این علوم درنهایت به آن‌ها کمک می‌کند پول جیبشان را بشمرند اما این بچه‌ها باید یاد بگیرند که چطور با دیگران ارتباط سالم برقرار کنند.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید