آموزش آنلاین، فقر آموزشی در ایران را تشدید کرد

به نقل از نیک نژاد

۳۰ تا ۵۰ درصد دانش‌آموزان در دوران کرونا از آموزش باز‌مانده‌اند؛ چه آنهایی که وسیله ارتباطی مثل موبایل و تبلت داشته یا نداشتند و چه افت تحصیلی بوده. ۳۰ تا ۵۰ درصد با آمار سال گذشته می‌شود چهارمیلیون‌و 500 هزار تا هفت میلیون دانش‌آموز که این فاجعه است.

به گزارش نباء خبر،هادی خانیکی، استاد علوم ارتباطات، با بررسی مزایا و معایب آموزش آنلاین در دوران پاندمی تصریح کرد: «اینکه در دو سال گذشته در حوزه آموزش چه اتفاقی افتاد، بحثی بسیار طولانی را طلب می‌کند. من در اینجا از حوزه ارتباطات و نسبتی که ویروس و وب پیدا کردند، به مسئله نگاه می‌کنم؛ یعنی کرونا شکل ارتباطات را تغییر داد و ما را به ظرفیت‌های مجازی متوجه کرد و با وضعیتی که آموزش و پرورش در ایران یا جوامع نظیر ما داشت (هم در بُعد زیرساختی یعنی فراهم‌کردن امکاناتی برای ارتباط و هم در بُعد آموزشی و ارتباطی) جامعه ما را به شرایطی پرتاب کرد که هنوز برایش آماده نبودیم. در واقع ویروس کرونا حکم به سازگاری و تغییر را برای جامعه ما داد؛ یعنی اینکه ما بفهمیم در معرض یک تغییر پردامنه قرار گرفته‌ایم و از مهارت فناورانه که داریم، استفاده کنیم و به‌تدریج این فرصت و تهدیدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و حتی سیاسی و سازمانی را درک کنیم». او افزود: «من از جنبه‌هایی از تغییر یاد می‌کنم که دانش‌آموزان و معلمان و خانوده‌ها در این دوران درگیر آن شدند. آموزش و پرورش به دلایل مختلف در ایران از خیلی از تغییرات ناگزیری که مربوط به فناوری یا تحولات اجتماعی و فرهنگی و علمی است، عقب‌تر بود. مدرسه به نسبت سایر نهادها کمتر خودش را با این الزامات سازگار کرده بود. دلیل آن هم ترس یا هراسی بود که از دسترسی به امکانات جدید ارتباطی و اطلاع‌رسانی وجود داشت. تلفن‌های همراه چیزی بود که بچه‌ها از آن پرهیز داده می‌شدند و مدرسه در سازمان خودش نسبت به آن حساس بود و این پرتاب‌شدن باعث شد که تلفن همراه به‌عنوان دستگاه جدیدی که منبع و منشأ تغییرات بود، پذیرفته شود».
‌خانیکی گفت: «الزامات ناشی از پاندمی در ابتدا فرصت‌هایی را پیش‌روی ما قرار داد که قطعا آن فرصت‌ها را می‌شناسیم. به‌عنوان مثال با همه ضعف‌هایش شبکه شاد را ایجاد کرد. از طرفی والدین و به‌ویژه مادرها همراه با فرزندان‌شان وارد چرخه آموزش شدند. معلمان مهارت‌های بیشتری را یاد گرفتند و شبکه‌هایی را شکل دادند و حتی اقدامات نیکوکارانه و خیرخواهانه در شکل جدیدی تعریف شد؛ اما در برابر همه اینها تهدیدهایی هم شکل گرفت که مهم‌ترینش افت سطح آموزش و فراتر از آن تضعیف یا تعطیل یا تعلیق روابط اجتماعی دانش‌آموزان و رابطه‌شان با محیط و معلم بود. مدرسه‌های خالی و آن فشار عاطفی و روانی و اجتماعی که از این تعطیلی یا تعلیق روابط شکل گرفت، مدرسه را از آن رسالت تعریف‌شده دور کرد. مهم‌ترین تعریفی که یونسکو برای نهاد مدرسه و دانشگاه دارد، بالارفتن سطح آموزش و مهارت از یک سو و از سوی دیگر تربیت شهروندی و یادگرفتن شیوه و سبک زندگی و ورود به آن و توانمندی دانش‌آموزان در زندگی و مسائل اجتماعی و تعمیق ارتباطات است. حداقل در این آموزش این دو نقش دوم و سوم یعنی آموزش شهروندی و پرورش و بالا‌بردن قدرت فهم از محیط و توانش ارتباطی لطمات جدی خورد».
‌‌عدم دسترسی دانش‌آموزان کم‌برخوردار به وسایل آموزشی هوشمند
در ادامه این نشست مجازی احمد میدری، معاون پیشین وزیر کار و امور اجتماعی، در ارزیابی وضعیت آموزش آنلاین و دانش‌آموزان بازمانده از تحصیل و فرصت و تهدید آموزش مجازی گفت: «از زوایای مختلفی می‌شود به این بحث پرداخت. هر سیاست یا تحول و تغییری می‌تواند این دو وجه مثبت و منفی را در بر داشته باشد و باید قضاوتی عادلانه را درباره آن داشت. بدون‌ تردید تحول بزرگی در جهت فناوری‌ آموزشی در دوره پاندمی صورت گرفت. در ابتدا که این شیوه آموزشی در حال مطرح‌شدن بود، من این مسئله را یک امید و تحول می‌دیدم، در جهت آن چیزی که بیل گیتس سال‌ها به‌عنوان شیوه تحول نظام آموزشی دنبال می‌کرد. بیل گیتس یکی از کارهای عام‌المنفعه‌اش که به کار اقتصادی او گره خورده بود، این بود که برای تحولات نظام آموزشی باید شیوه‌های آموزشی برای معلمان در کلاس‌های مختلف را به اشتراک بگذاریم؛ بنابراین اگر امکان‌پذیر باشد که این شیوه‌های محتوایی ضبط شود و در اینترنت گذاشته شود، می‌تواند تأثیرات مثبت داشته باشد». میدری افزود: «دوم اینکه به صورت تجربی گیتس نشان داده بود که اگر معلمان کلاس آموزشی خود را ضبط کرده و خودشان بیننده کلاس درسشان باشند، با نقاط ضعف خود آشنا می‌شوند و می‌توانند به شکل خود‌انتقادی سیستم و شیوه آموزشی خود را تصحیح کنند. من هم این نگاه مثبت را به آموزش غیر‌حضوری داشتم و معتقدم که نکات مثبت زیادی داشته است».
میدری با اشاره به ترک تحصیل دانش‌آموزان کم‌برخوردار در دوران پاندمی گفت: «اما نکاتی منفی که در طول زمان مشخص شد و ریسک‌هایی که این شیوه داشت، باید به طور دقیق پیگیری شود و در افکار عمومی و محافل تصمیم‌گیری مورد توجه قرار بگیرد. نکته‌ای منفی که من فکر می‌کنم باید در ابتدا به آن توجه کرد، این است که ما در اقتصاد رفاه و سیاست‌های توزیع، اصلی داریم که می‌گوید هر سیاستی چه تأثیری بر فقیرترین گروه‌های یک جامعه می‌گذارد و به‌عنوان یک اصل پذیرفته‌‌ شده که هر سیاست اقتصادی نباید فقیرترین گروه‌های یک جامعه را به وضعیت بدتر سوق دهد. مسئله آموزش آنلاین فقر آموزشی در ایران را تشدید کرد. این مهم‌ترین پیامد منفی این سیاست از منظر اقتصاد رفاه است که باید برایش چاره اندیشید؛ چرا‌که نه‌تنها در دوره‌ای که آموزش حضوری وجود داشته؛ بلکه تأثیرات این دوره کرونایی که متأسفانه هنوز در ایران پایان نیافته، می‌تواند به یک شکاف نسلی و بلند‌مدت منجر شود. نه‌تنها همان‌طورکه اعلام شده، 3 تا 3.5 میلیون دانش‌آموز به تلفن‌های همراه هوشمند و تبلت دسترسی نداشتند؛ بلکه گروه‌های فقیر به دلیل آنکه نمی‌توانند از ابزارهای کمک‌آموزشی استفاده کنند، به‌شدت افت تحصیلی پیدا کردند و این گروه‌ها به‌ویژه دانش‌آموزانی که در حوزه ابتدایی بودند، فرصت زیادی از یادگیری را برای همیشه از دست دادند». میدری با طرح این سؤال که برای دانش‌آموزانی که نتوانستند در دوره آموزش غیر‌حضوری آموزش مناسب ببینند، چه باید کرد؟ گفت: «وظیفه آموزش و پرورش و فعالان اجتماعی چیست؟‌ در همین گروه‌های فقیر احساس فقر در این خانواده‌ها تشدید شد. اخباری شنیده شد از‌ جمله در حوزه ابتدایی که دانش‌آموزی به دلیل نداشتن تلفن همراه خودکشی کرد. اینکه تا چه اندازه این خبر صحت دارد، مشخص نیست؛ اما آنچه مسلم است، این است که نداشتن تلفن همراه هوشمند احساس فقر را در این خانواده‌ها تشدید کرد».
ربات نمی‌تواند جای معلم را بگیرد
سخنران دیگر این مراسم، محمد‌رضا نیک‌نژاد، معلم و فعال صنفی بود. این دبیر آموزش و پرورش با بیان اینکه همه می‌دانند آموزش و پرورش و مدرسه کارکردهای گوناگون و مؤثری دارد، گفت: «من اگر بخواهم راجع به این اهمیت بگویم، باید بگویم که اگر آموزش و پرورش ناکارآمد است؛ اما یک کارکرد حداقلی دارد و آن ارتباط اجتماعی است.
‌با تمام ناکارآمدی آموزش و پرورش، دانش‌آموز در مدرسه در ارتباط با دیگران قرار می‌گیرد، او در مدرسه خط و خطوط عرفی را یاد می‌گیرد و همدلی و همراهی و همکاری را می‌آموزد. پس اینکه ما به مدرسه نیاز داریم، امری حتمی و انکارناپذیر است و اینکه افراد بزرگی مانند بیل گیتس به‌عنوان سرمایه‌دار به خودشان اجازه می‌دهند به‌عنوان نامتخصص در حوزه آموزش و پرورش وارد شوند، کاملا ناکارشناسانه است. افرادی مثل بیل گیتس به دنبال حذف معلم از سیستم و جایگزینی هوش مصنوعی به جای معلم هستند که البته تجربه‌های جهانی و انسانی این را رد کرده است. هیچ‌کس جای معلم را نمی‌گیرد. آموزش و پرورش یک آموزش و کنش‌ انسانی است و ارتباط انسانی در آن حرف اول را می‌زند. ربات نمی‌تواند جای معلم را بگیرد و این ضرورت بحث ماست. آموزش و پرورش و دولت موظف هستند که به هر شکلی که می‌توانند آموزش و پرورش را زنده نگه دارند». نیک‌نژاد با بیان اینکه به هر حال در ‌این ‌میان آموزش مجازی یک ضرورت در جهان امروز است، اما من می‌خواهم این ماجرا را از منظر دیگری بررسی کنم، گفت: «من به‌عنوان یک معلم و دبیر فیزیک منطقه 12، پرت شدم وسط یک حادثه به نام کرونا. از طرفی ارتباط مجازی بلد نبودیم یا کم بلد بودیم و باید کلاس را تشکیل می‌دادیم که تا حدودی موفق بودیم و در یک فرایند آزمون و خطا بدون کمک و البته با کارشکنی‌ها در ‌نظام آموزش و پرورش همه اینها اتفاق‌ افتاد. معلم به‌عنوان شخصی که وظیفه دارد به کارش برسد، برایش دستورها و بخش‌نامه‌هایی صادر می‌شد که گره کار را بیشتر می‌کرد؛ از‌جمله استفاده اجباری از نرم‌افزار شاد در سال گذشته با تمام ناکارآمدی‌هایش در برابر پیام‌‌رسان‌هایی مثل واتس‌اپ و تلگرام و تهدید یکی از مشکلات ما بود. آنها با تهدید و خط‌و‌نشان کشیدن برای خانواده که حتما باید عضو یک پیام‌رسان شوی که حتی کارایی حداقلی را هم ندارد، دانش‌آموزان و معلمان را اجبار به حضور در شبکه شاد می‌کردند. به هر حال ما وارد این فضا شدیم. من به‌عنوان معلمی که در این فضا تدریس می‌کند، بعد از مدتی با سرورهای ایرانی که فضاهایی را از سرورهای خارجی خریداری کرده بودند، وارد شده و کار را پیش بردم؛ اما قطعا نه‌فقط در ایران بلکه در جهان مطابق آمار 40 درصد افت آموزشی داشتیم». نیک‌نژاد با اشاره به اینکه در‌حال‌حاضر در آموزش حضوری مدارس امکان رعایت پروتکل‌های بهداشتی نیست، گفت: «من خودم یکشنبه همین هفته به‌عنوان اولین کلاس حضوری به مدرسه رفتم؛ اما از حداقل مکانات و پروتکل‌هایی که وزارت بهداشت به صورت شعاری به جامعه تحمیل می‌کند، خبری نبود. اصلا وسایلی که ما بتوانیم به وسیله آن پروتکل‌ها را رعایت کنیم، مثل ضدعفونی‌کننده و ماسک وجود نداشت. اصلا ماسک که یک وسیله لاکچری است. همه این امکانات که در پروتکل‌ها گنجانده شده، به گردن مدرسه افتاده. مدرسه جایی است که نزدیک 10 تا 15 سال است سرانه آموزشی به آن تعلق نمی‌گیرد. مدرسه‌هایی که برای گذراندن روزگار دستشان تا آرنج در جیب خانواده‌هاست، چگونه می‌توانند وسایل مورد نیاز برای رعایت پروتکل‌ها را تأمین کنند».
‌آموزش آنلاین و عدالت آموزشی
سیدمحمد بطحایی، وزیر اسبق آموزش ‌و پرورش میهمان دیگر این جلسه بود. او در پاسخ به این پرسش که آیا شما موافق بازگشایی مدرسه‌ها هستید، گفت: «موضوعی که همواره بر آن تأکید دارم این است که ویژگی‌های دوران کودکی و نوجوانی ما با دوران آموزش عالی و جوانان ما بعد از اینکه وارد آموزش عالی می‌شوند، تفاوت‌های بسیار‌بسیار ماهیتی دارد و این دو دوره، یعنی دوره آموزش مدرسه‌ای و آموزش عالی را نباید با هم در یک ظرف تجزیه‌وتحلیل کنیم. یعنی اگر از من به‌عنوان معلمی که الان در دانشگاه درس می‌دهد سؤال کنید، شاید آسیب‌هایی را که در آموزش‌ مجازی برای دانشگاه داریم و در دوران تحصیلات آموزش عالی داریم، خیلی جدی نبینم اما در دوران آموزش مدرسه‌ای این موضوع را بسیار‌بسیار حساس می‌بینم. اولین نکته‌ای که من در صحبت‌های جناب دکتر میدری هم شنیدم، البته اگر مدافعان بحث noun scooling بر من خرده نگیرند و حتما نمی‌پسندند، کسانی که موافق این رویکرد هستند، واقعا آموزش چهره‌به‌چهره در دوران مدرسه ضرورتی بسیار اجتناب‌ناپذیر است. حتی در نظام‌های آموزشی که از پلتفرم‌ها و زیرساخت‌های مجازی بسیار قوی برخوردار هستند، دوران کرونا نشان داد که حتی آن جوامع و کشورها هم به‌شدت نگران جداشدن بچه‌ها و کودکان و نوجوانان از محیط آموزش حضوری و مدرسه‌ای هستند». وی افزود: «موضوعی که برای من خیلی عجیب بود، این است که جلسه گذشته در کلاسم از بچه‌ها و دانشجویان خواستم دعا کنید زودتر کرونا رفع شود و همدیگر را در محیط دانشکده بتوانیم ببینیم و این بحث را آنجا ادامه دهیم، دانشجویان گفتند این‌طور نیست، شما دعا کنید که ادامه پیدا کند و در فضای مجازی راحت‌تر هستیم و با فراغ بال می‌توانیم درس‌ها را بگذرانیم و از جنس صحبت‌هایی که بیشتر فضای آسودگی خودشان را می‌دیدند. ما باید این مسئله را مورد تأکید قرار دهیم که کودکان و نوجوانان ما در گروه همسالان خودشان، بسیاری از مهارت‌های ضروری برای زندگی را یاد می‌گیرند. این در کنار جنبه‌های عاطفی، شخصیتی و روانی است که دانش‌آموزان و فرزندان ما در گروه‌های همسالانشان از‌جمله مدرسه و کلاس از هم می‌آموزند و به نوعی موجب تعالی شخصیت عاطفی و ویژگی‌های روانی‌شان می‌شود. بنابراین آموزش مجازی واقعا یک راهکار اورژانسی و موقت است. ممکن است بگویید شما معلم‌های سنتی خیلی اصرار به این شیوه از تدریس دارید. درست است که من یک معلم سنتی هستم اما واقعا آموزش مجازی به دلایل مختلف که فرزندان ما را از برکات کنار هم بودن و با هم زندگی‌کردن و ویژگی‌های این‌چنینی دور می‌کند، صرفا یک راهکار اورژانسی و موقت است. نکته دومی که عرض می‌کنم، این است که شاید مهم‌ترین ویژگی که در آموزش مجازی باید مورد توجه قرار گیرد، نسبتش با عدالت آموزشی است. یعنی آموزش مجازی هم می‌تواند فرصت خوبی برای گسترش عدالت آموزشی باشد و هم می‌تواند در صورت غفلت و تأمین‌نشدن استلزامات لازم به یک تهدید برای عدالت آموزشی یا به تعبیری بسط نابرابری آموزشی منتشر شود. این چالش دوگانه منوط به این است که هم جامعه نسبت به این وضعیت و دو بعد از این چالش هوشیار باشد و هم سیاست‌گذاران آموزشی. من در سنگر آقای نیک‌نژاد می‌آیم. خیلی تأسف خوردم در دو سالی که پشت ‌سر گذاشتیم و می‌توانستیم زیرساخت‌های ‌خیلی مناسبی را برای هدایت فضای مجازی ایجاد کنیم. به نظر بنده در این زمینه خیلی غفلت شده و نتوانستیم از این دو سال نبودن مدرسه حضوری برای تأمین و فراهم‌کردن زیرساخت‌ها استفاده کنیم». بطحایی در پایان خاطرنشان کرد: «مشکلی که من همیشه با برخی مسائل و مباحث این‌چنینی که مطرح می‌شود دارم، این است که واقعا این‌طور نیست که ظرفیت فکری و کارشناسی آموزش ‌و پرورش کشور ما از آن عاجز باشد؛ یعنی به عقلشان نرسیده باشد یا مثلا بلد نباشند. متأسفانه واقعا منابع اختصاص‌یافته برای آموزش کشور ما امروز اجازه رفتن به سمت این راهکارها را نمی‌دهد. از حیث منابع به‌ویژه در این سه، چهار سال اخیر با بحران بسیار جدی در آموزش مواجه شدیم. من به‌عنوان مسئول در آموزش ‌و پرورش وقتی می‌دیدم در یک مدرسه شبانه‌روزی بچه‌هایی که از روستاها آمده‌اند و به اسم عدالت آموزشی آنها را اسکان دادیم، با چه سختی معیشتی زندگی می‌کنند. این واقعا رنجی است که نمی‌توان تحملش کرد. منابعی که به آموزش‌ و پرورش اختصاص پیدا می‌کند، همه مسائل را تحت‌الشعاع خودش قرار داده است؛ یعنی راهکارهایی که شما به‌درستی اشاره فرمودید، همه‌شان در گرو منابعی است که امروز متأسفانه در اختیار نظام آموزشی کشور قرار نمی‌گیرد و این همان بحث مزمن و قدیمی ماست که در آموزش‌ و پرورش داریم. تا زمانی که این منابع به میزان کافی و برابر برنامه اختصاص پیدا نکند، حتما و حتما پسرفت خواهیم داشت و باید راهکارهایی را که به برخی اشاره فرمودید، بشنویم و انگشت افسوس به دهان بگزیم که نمی‌توانیم آنها را به اجرا دربیاوریم. در آخر من به‌شدت موافق حضور دانش‌آموزان در مدرسه هستم؛ منتها متناسب با شرایطی که به‌تدریج فراهم می‌کنیم. یعنی نمی‌توانیم سلامتی دانش‌آموزان را که بالاترین و پراهمیت‌ترین مسئله ماست، فدای اهداف مهم تربیتی مثل مثال‌هایی که عرض کردم و دوستان هم گفتند، بکنیم؛ بنابراین می‌توان مدارس را به‌تدریج با طبقه‌بندی‌کردن و گروه‌بندی‌کردن دانش‌آموزان برگزار کرد که حداقل تماس را در مدرسه با گروه‌های پرجمعیت داشته باشند و ریسک را تا حد امکان کاهش دهیم تا دانش‌آموزان ضمن اینکه از فرصت‌های آموزش حضوری برخوردار می‌شوند، خطرات جسمانی هم تهدیدشان نکند».
کرونا دولت‌ها را از سوی آموزش به عقب راند
در ادامه این جلسه، اسدالله مرادی، کارشناس آموزش ‌و‌ پرورش، با اشاره به اینکه آموزش و پرورش اعلام کرد از اول آذر بچه‌های پایه ابتدایی و متوسطه اول باید به مدرسه بروند، گفت: «به نظر می‌رسد کرونا یا لااقل تصویری که من از کرونا دارم، این است که حادثه‌ای بدون اینکه خبر کند آمده است. تصویری در ذهن من نشسته که در یک خیابان ترافیک وجود دارد و اطرافش هم باتلاق است، بولدوزری به نام کرونا می‌آید و همه ما را در این باتلاق هل داده و با ما فاصله می‌گیرد و امروز همه مناسبات ما را تحت تأثیر قرار داده است. کرونا در همه حوزه‌های فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و حتی بحث دینی و الهیات تأثیر گذاشته است. فکر نمی‌کنم از رنسانس به این سو پدیده دامن‌گستر جهان‌شمولی مثل کرونا داشته باشیم. در ادیان ابراهیمی برهان شرع مطرح است که خیلی چالش‌برانگیز بود؛ مثلا هم‌زمان همه نهادهای سنت و مدرنیته را به چالش گرفت. هم درِ مسجد و محراب و کلیسا و امامزاده‌ها را بست و هم در مدرسه و دانشگاه و سینماها را. از این جهت به نظر می‌رسد کرونا با وجود خسارت‌های بسیار زیادی که ایجاد کرده، شاید هنوز در قلب آن زندگی می‌کنیم و زندگی ما را در آینده خیلی دگرگون کند؛ به‌ویژه در حوزه آموزشی به نظرم باعث جهش‌های زیادی می‌شود و واقعا برای کسانی که بازمانده از تحصیل بودند، یک تهدید در حوزه آموزشی بود». مرادی گفت: «کرونا در ایران واقعا برای کسانی که بازمانده از تحصیل بودند، تهدید بود؛ اما این پاندمی یک فرصت هم داشت که آموزش و پرورش ما با تمرکز از مرکز اداره می‌شود و این هم مسئله امروز ما نیست. از دارالفنون ۱۷۰ سال قبل حکومت‌های ما این نهاد مدرسه و دانشگاه را از یک سو کنترل کردند‌ و از سوی دیگر آن را توسعه و گسترش دادند. در جمهوری اسلامی به دلایل ایدئولوژی این کنترل شدت پیدا کرد. به نظرم کرونا باعث شد حکومت و دولتمردان ما چند قدم عقب‌تر بایستند و مدارس، معلمان و خانواده‌های ما چند قدم جلو بیایند که من این را از این جهت بسیار فرصت مناسبی برای حوزه تعلیم و تربیت ایران نسبت به تمرکز اقتدارگرایانه که همواره حکومت‌های ما ‌بر این نهاد داشته، می‌دانم. در دانشگاه هم بنده فرصت‌هایی می‌بینم. فرهنگ ما شفاهی است. تجربه من می‌گوید کرونا باعث شد بچه‌های ما بیشتر سراغ کتابت بروند. این را بنده به‌عنوان یک فرصت تلقی می‌کنم؛ ولی در مدارس‌مان به‌ویژه در دوره ابتدایی می‌شد جور دیگری رفتار و مدیریت کرد که این همه آسیب نداشته باشد». او در ادامه تصریح کرد: «اگر هدف از آموزش و پرورش این است که چیزهایی به بچه‌ها آموزش دهیم که آنها نرم‌نرمک به جانشان بنشیند و با جانشان یگانه شود، آموزش و پرورش ما به نظرم از این جهت ناتوان بوده، فضای مجازی هم به نظرم ناتوان است که این کار را بکند و این نقطه‌ای است که باید بنشینیم دوباره درباره‌اش اندیشه کنیم که اگر قرار است مدارس باز شود و همان آموزش‌ها باشد که تکرار است و به جان تبدیل نمی‌شود، فرقی نمی‌کند؛ اما امیدوارم کرونا برای دولت‌ و معلمان ما این باز‌اندیشی را داشته باشد و به نحوی برنامه‌ریزی کنیم که اینها به جان بچه‌ها تبدیل شود. این شاید مهم‌ترین چالش ماست که کمتر به آن توجه شده یا من در بررسی‌ها و تحلیل‌هایی که در آموزش و پرورش و کرونا هست، ندیده‌ام که آیا قبلا این آموزش‌ها به جان تبدیل می‌شده؟ چون به نظرم با رسانه‌های مجازی نمی‌شود و باید فضا چهره به چهره شود و جنبه وجودی داشته باشد که به جان تبدیل شود. اینجا نیاز به بازاندیشی داریم و اگر به این بازاندیشی نرسیم، برای من خیلی فرقی نمی‌کند که مدارس باز شود یا نه. البته در دوره ابتدایی به نظرم ضرورت دارد؛ چون واقعا بچه‌ها در فضای مجازی نمی‌توانند؛ اما وقتی به دوره دبیرستان و دانشگاه می‌آیند، اگر قرار است آموزشی منتقل شود، شاید فضای مجازی بتواند و بچه‌ها راهش را پیدا کنند؛ چون مدرسه‌های ما بسیار پرآسیب است و ما در این تحلیل به آسیب‌ها کمتر اشاره کرده‌ایم».
کرونا، فقر و ازدواج کودکان
در ادامه این نشست احمد میدری گفت: «اجازه دهید درباره کتابی که آقای نیک‌نژاد و مرحوم بهلولی ترجمه کردند، در چند جمله صحبت کنم. پیام کتاب این است که در آمریکا آن‌قدر مدارس دولتی را کوبیدیم، آن‌قدر نقدش کردیم که به خیال اینکه می‌توانیم به وضعیت بهتری دست پیدا کنیم، تمام دستاوردهای خودمان را از دست دادیم. این تفکر انتقادی لازم است؛ ولی این را می‌زنیم، به چه چیزی پناه می‌بریم. نظام آموزشی ایران پر از مشکل است؛ کمبود بودجه، معلم، دانش‌آموز، ورزش از‌ بین ‌رفته، آزمایشگاه وجود ندارد و سیستم ارتباطی‌اش مشکل دارد. همه اینها درست است؛ ولی این نهاد آن‌چنان مقدس است که اگر از بین رفت، شما دیگر نمی‌توانید نه‌تنها تمدنی داشته باشید، بلکه وضعیت نامطلوب کنونی را هم نمی‌توانید حفظ کنید. اصلا در مورد این صحبت نکنیم که مدرسه برویم یا نرویم. در کشورهای دیگر بازارشان را تعطیل کردند، ولی مدرسه را تعطیل نکردند. لازم نیست ۳۶ دانش‌آموز با هم به مدرسه بروند. هر روز سه نفر ساعتی سه نفر بروند. اصلا در مورد این فکر نکنید که برای این باید شروطی تأمین شود، بعد از آن شروط در مورد داشتن آموزش حضوری صحبت کنیم. می‌خواهم بگویم عمق فاجعه خیلی گسترده‌تر است. شما در طبقات پولدار دیگر نمی‌توانید ساعت خواب را برای بچه‌ها تنظیم کنید. مدرسه یک نظم رفتاری به ما می‌داد. بچه یک ساعتی باید می‌خوابید که هفت صبح برای رفتن به مدرسه آماده می‌شد. در خانواده‌های پولدار این اتفاق از بین رفته. چاقی گفتند چه شده. ابعاد تقلب‌کردن با آموزش غیرحضوری، رفتار دائمی در دانش‌آموزان ایجاد خواهد کرد. قبح تقلب هر چقدر اندک بود، آن هم از بین رفت. در خرمشهر کاری برای دانش‌آموزان انجام می‌دادیم که آموزش غیرحضوری چه مسائلی را به وجود آورده؛ چون تهران‌‌نشین هستیم، واقعا نمی‌دانیم در شهرستان‌ها چه می‌گذرد. دانش‌آموزان دو‌زبانه امکان یادگیری زبان فارسی را از دست خواهند داد. از ۳۰ هزار دانش‌آموز ابتدایی خرمشهر، شش هزار دانش‌آموز اصلا برای سال تحصیلی ۱۴۰۰ کتاب نگرفته‌اند. ازدواج در سنین متوسطه اول به‌شدت افزایش پیدا کرده است. نمی‌دانید چقدر از دانش‌آموز‌ها را آنجا به پروژه‌هایی که با یونیسف داشتیم، می‌خواستیم به کلاس برگردد و می‌گفتیم می‌توانیم مثلا به ازای هر ماه ۵۰۰ هزار تومان کمک کنیم. خانواده‌های فقیر بودند که بچه‌هایشان را آوردند؛ ولی برخی خانواده‌ها گفتند بچه‌های ما هندوانه می‌فروشند و دیگر به مدرسه برنمی‌گردند. چرا بودجه آموزش و پرورش در ایران کم شد؟ تا سال ۷۹، ۲۰ درصد بودجه دولت به آموزش و پرورش داده می‌شد. در یک روند کاهش پیدا کرد و از سال ۸۵ به بعد به ۱۰ درصد کاهش پیدا کرده. چرا؟ چون پولدارها مدرسه‌شان را تحت عنوان غیرانتفاعی جدا کردند.‌ هر کسی آمد مدرسه طبقاتی در ایران ایجاد کرد. ما باید بایستیم و بگوییم آموزش و پرورش همگانی باید به وجود بیاید و نگوییم که چون آموزش و پرورش بودجه ندارد، هر وقت الکل و ماسک دادند بچه‌ها بروند. بگوییم در همین امکانات می‌رویم و بعد به دولت ایران فشار می‌آوریم که رفتارش را عوض کند؛ ولی دولت و آموزش و پرورش می‌گویند ما پول و هزینه اجاره را نداریم. خوابگاه‌های دانشگاه‌ها را تعطیل کردند. در ‌این ‌صورت که برای این کشور چیزی نمی‌ماند. همان اشتباهی که در آمریکا رخ داد که علیه آموزش دولتی انتقاد کردند و بعد آموزش غیردولتی ایجاد کردند که فاصله آمریکا با کشورهای دیگر بیشتر شد، ما هم اینجا هستیم با آموزش و پرورش ایران که پر از نقد و اشتباه است. شما هرچه بگویید من پنج انتقاد اضافه می‌کنم؛ ولی مگر می‌شود یک کشور بدون آموزش و پرورش باشد. تمام دستاوردهایی که داشتیم، برای بهبود وضعیت زندگی‌مان از دل مدرسه بیرون آمده. حالا ما می‌گوییم چون ماسک نمی‌دهند فعلا کلاس‌ها تعطیل بماند». او با اشاره به اینکه باید بگوییم منِ معلم سر کلاس می‌روم و چهار دانش‌آموز را هر روز به مدرسه می‌کشانم گفت: «در حوزه آموزش و پرورش و معلم‌ها می‌توانند تجمع کنند و بگویند ما برای شست‌وشو الکل نیاز داریم. اینها همان بحث ائتلاف نامبارکی است که در جامعه وجود دارد ولی منطقی است؛ اما این ائتلاف نادرست است که برای تعطیلی مدرسه و تداومش تلاش کنیم که من می‌گویم بازگشت بدون هیچ شرطی. دولت باید رفتارش را درست کند. همان‌طور که خانواده‌ها دست بچه‌هایشان را می‌گیرند و پاساژ می‌برند، باید همان‌طور به مدرسه برگردند. فرزند من هم در دبیرستان درس می‌خواند و می‌گوید بهتر است که آموزش غیر‌حضوری داشته باشم؛ ولی این واقعا تداومی فاجعه‌آمیز است، از بچه پولدار در ایران گرفته تا فقیرترین گروه‌هایی که بیشترین آسیب را دیده‌اند و واقعا برای جبرانش باید فکری اساسی کرد».

آموزش و پرورش اولویت جامعه ما نیست
در ادامه این جلسه، محمدرضا نیک‌نژاد گفت: «همان‌طور که دوستان هم گفتند ما به فضایی پرت شدیم که پشتیبانی نمی‌شدیم. معلمان بدون آموزش وارد شدند و در فرایند آزمون و خطا چیزهایی یاد گرفتند و الان عموما گلیم خودشان را در آموزش‌های مجازی از آب بیرون می‌کشند. حدود ۶۰ درصد معلمان کشور خانم هستند. خانم‌ها عموما و در حالت کلی طبق آمارهای جهانی متعهدتر به کارشان هستند. در هر جایی که قرار بگیرند، به دلایل مختلف که هلن فیشر اینها را واکاوی کرده، متعهدتر کار می‌کنند. دغدغه آموزش در بین خانم‌ها و بسیاری از آقایان معلم زیاد است و به نظر می‌آید اگر هم صدایی برای تعطیل‌ماندن مدارس وجود دارد، از اکثریت معلمان نیست. همه طرفدار این هستند که مدرسه باز شود؛ اما یک نکته در اینجا عرض می‌کنم. من کارهای آقای میدری را پیگیری می‌کنم. کارهای ایشان قابل تحسین است. با کارهای ارزشمندی که در وزارت رفاه انجام دادند با یا بدون واسطه ایشان را یکی از طرفداران قوی و بسیار استوار در زمینه عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی می‌دانم. من تأکید کرده‌ام که موافق بازگشایی مدارس هستم و شبهاتی که ایجاد کردم به این دلیل نیست که مدارس بسته بماند. من باور دارم که باید به دولت فشار آورد. وقتی به آموزش و پرورش و معلمان و بچه‌های مردم می‌رسد بودجه ندارند. طبق آماری که به تأکید می‌گویم، طبق آمار ناشفافی که من به‌عنوان یک معلم دسترسی ندارم، گفته می‌شود ۳۰ تا ۵۰ درصد دانش‌آموزان در دوران کرونا از آموزش باز‌مانده‌اند؛ چه آنهایی که وسیله ارتباطی مثل موبایل و تبلت داشته یا نداشتند و چه افت تحصیلی بوده. ۳۰ تا ۵۰ درصد با آمار سال گذشته می‌شود چهارمیلیون‌و 500 هزار تا هفت میلیون دانش‌آموز که این فاجعه است. من نمی‌گویم مدرسه به این بهانه‌ها تعطیل باشد. من می‌خواهم که آقای میدری شما با توجه به جایگاه‌تان با این حرفی که می‌زنید و کارتان قابل تحسین است، بگویم آقای بطحایی از وزیر آموزش و پرورشی حمایت نکند که ما دیگر می‌دانیم چه‌کاره است و چه جنسی وارد آموزش و پرورش می‌شود. وزیر پیشین از همین کسی که معرفی‌اش کردند، از آموزش و پرورش پته‌ای صحبت می‌کند که کوپنی است و شکلی از خصوصی‌سازی. نباید بی‌گدار به آب بزنیم. درست است که ارتباط دوستی و تجربه‌هایی وجود دارد، می‌خواهم بگویم یک‌سری افسانه وجود دارد که اینها جلوی ما را می‌گیرند. ما الان برای بچه‌هایی دل می‌سوزانیم که واقعا محروم هستند و باید به آنها رسیدگی شود. همچنان که از آنها دفاع می‌کنیم، باید از این طرف هم دفاع کنیم. من نمی‌خواهم اشاره کنم؛ ولی معلم بیمار شده، پدر و مادر و دانش‌آموز بیمار شده. حدود صد میلیون تومان زیر قرض‌ رفته. حالا یا زنده مانده یا فوت کرده. اگر فوت کرده باشد که ۲۰۰ میلیون تومان قرض و گرفتاری برای خانواده‌اش گذاشته و رفته است. من می‌گویم مدارس باز شود. آموزش و پرورش نه‌فقط مورد توجه مسئولان نیست، بلکه مورد توجه جامعه و نخبگان و دانشگاهیان هم نیست. آموزش و پرورش در اولویت جامعه ما نیست. به‌عنوان جمله آخر به نظرم تمرکززدایی که دکتر مرادی به درستی فرمودند، در فضای مجازی انجام می‌شود؛ اما دولت نمی‌خواهد مسئولیتش را به‌راحتی بپذیرد، به ‌همین ‌دلیل الزام به استفاده از شبکه شاد می‌کند. یک طنز تلخ هم در این میان است. الان وزرا و آموزش و پرورش می‌گویند می‌خواهیم آموزش را ترکیبی کنیم؛ یعنی تعدادی دانش‌آموز به کلاس می‌آیند، تعدادی در خانه می‌نشینند و از طریق فضای مجازی از طریق شاد در ارتباط و تماس با معلم قرار می‌گیرند. خیلی طنز جالبی است که امسال برای شاد تلاش کردند و توانستند برایش اتاق صوتی درست کنند؛ آنچه گوگل‌میت ۱۰ سال قبل درست کرده. من هم مثل بقیه دوستان معتقدم که مدارس ابزارهای پیشرفت هر جامعه هستند. از دل مدارس می‌تواند دموکراسی، حقوق بشر، اخلاق و شهروندی خارج شود؛ اما این لوازمی هم دارد. اینکه توپ را نیندازیم در زمین والدین و خانواده‌ها. یک طرف این قضیه که مسئول واقعی قضیه است که بعد از ۴۰ سال نتوانسته هیچ گلی به سر آموزش و پرورش بزند، دولت ‌است. مدارس باید باز شود؛ اما این نقد حتما باید به سمت دولت‌ها باشد».


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید