«برآوردهای سازمان “ناسا” نشان میدهند که انفجارهای آتشفشانی در کشور “تونگا”، قدرتی در حدود انفجار پنج تا شش میلیون تی اِن تی داشته اند و ۵۰۰ برابر قدرتمندتر از انفجار هستهای در هیروشیما نیز بوده اند.»
به گزارش نبأخبر، “خبرگزاری الجزیره” در گزارشی، بواسطه گفتگو با یکی از بازماندگان فوران آتشفشان و سونامی ویرانگر در کشور تونگا (کشوری ذرهای در شرق آسیا و قاره اقیانوسیه)، روایتی تکان دهنده را از روز وقوع این حادثه در تاریخ ۱۵ ژانویه ارائه میکند.
الجزیره در این رابطه مینویسد: «خبر فاجعه از رادیو پخش شد… هشدار وقوع سونامی به تمامی اهالی “تونگا” (کشوری کوچک واقع در قاره اقیانوسیه که مجموعهای از ۱۷۰ جزیره است و در شرق استرالیا قرار دارد) … من نمیتوان احساسم را به خوبی از این اتفاق توصیف کنم. دخترم را میدیدم که با وحشت روی صندلی عقب خودرو نشسته بود و گریه میکرد و مدام سوال میکرد که آیا ما زنده خواهیم ماند؟ او مدام در مورد سرنوشت دیگر اعضای خانواده نیز از من میپرسید.
آنچه من تجربه کردم چیزی ترسناکتر از دیدن یک فیلم ترسناکِ آخرالزمانی بود. به مراتب باید آن را بدتر و وحشتناکتر دانست.
تِویتا فوکوفوکا” در تاریخ ۱۵ ژانویه در شهر “نوگوآلوفا” پایتخت کشور تونگا بود. روز سرنوشتساز و دلهره آوری که آتشفشانِ هونگا تونگا فوران کرد و وقایعی را رقم زد که تا ابد در ذهن وی باقی خواهند ماند. این پدر جوان که کارمند دولت محلی کشور تونگا نیز است، در یادداشتی احساسی در فیس بوک سعی کرده تا آنچه را که در جریان سونامی اخیر در کشور تونگا در شرق آسیا بر سرش آمده، توضیح دهد و توصیف کند.
وی در این رابطه مینویسد: “نخستین انفجار از آتش فشانِ “تونگا هونگا” در ساعت حدودا شش بعدازظهر به وقوع پیوست. من فکر کردم چیزی شبیه به لاستیک یک کامیون بزرگ یا هر چیز دیگری منفجر شده است. من با گیجی تمام، مات و مبهوت به دور و برم نگاه میکردم. سپس انفجار دوم به وقوع پیوست. فکر کردم این صداها مربوط به انفجار توپهای جنگی است که از منطقهای در نزدیکی جایی که من حضور داشتم، شلیک میشوند. با این حال، انفجار سوم به مراتب از دو انفجارِ قبلی پر سر و صداتر بود و گویی انفجار دقیقا در بالای سرِ خود من اتفاق افتاد. من فهمیدم که کار، کارِ آتشفشان تونگا هونگا است و اتفاقی بد در حال وقوع است.
این تصویر خودرویی است که تِویتا فوکوفوکا و دخترش در بحبوحه فوران آتشفشان و سونامی در این کشور، در آن پناه گرفته بودند.
وقوع آتشفشان و سونامی موجب شده بود تا هزاران نفر از مردم کشور تونگا به وحشت بیفتند و سوار بر خودروهای خود، سعی کنند به مناطق امن پناه ببرند. آنها سعی داشتند تا به هر نحو ممکن خود را از مناطق ساحلی این کشور دور کنند. این در حالی است که در روزِ حادثه، تِویتا جز معدود افرادی بوده که بر خلاف جریانِ حرکت مردم، به سمت مناطق ساحلی حرکت کرده تا دختر کوچک خود را (با نامِ “لوته سی”) که در خانه یکی از بستگان آنها بود بردارد و آنها نیز از سونامی و آتشفشان فرار کنند.
تِویتا بعدها به خبرگزاری الجزیره میگوید: “من به قدری گیج و مبهوت شده بودم که فقط و فقط سعی میکردم تا خود را متمرکز کنم و کارهای درست را انجام دهم. وی در ادامه میگوید: “وقتی من به دخترم رسیدم، بلندترین صدای انفجار را در تمام عمرم شنیدم. من احساس میکردم که آسمانها باز شده اند و دنیا در گوشم منفجر شده است. من در تمام عمرم یکچنین صدایی را نشنیده بودم”. وقتی صدا در سرش طنین انداز شد، همه چیز در اطرافش به شدت شروع به لرزیدن کرد. وی ادامه میدهد: “ماشین، زمین، خانهها و همه چیز به شدت میلرزیدند. من به آسمان نگاه کردم و دیدم صدها پرنده در جهات مختلف از وحشت در حال پرواز هستند. من احساس وحشت عجیبی داشتم، اما سعی میکردم تا این احساس را نشان ندهم. دخترم خیلی زود به داخل ماشین پرید. او به شدت از ترس یه خود میلرزید و گریه میکرد. من در حین حرکت با خودرو سعی میکردم که به دخترم این اطمینان را بدهم که همه چیز خوب خواهد شد”.
باران خاکستر و گوگرد
برآوردهای سازمان “ناسا” نشان میدهند که انفجارهای آتشفشانی در تونگا، قدرتی در حدود انفجار پنج تا شش میلیون تی اِن تی داشته اند و ۵۰۰ برابر قدرتمندتر از انفجار هستهای در هیروشیما بوده اند. جدای از همه اینها باید توجه داشت که این انفجارهای آتشفشانی موجب ایجاد یک سونامی وسیع در اقصی نقاط سواحل اقیانوس آرام نیز شدند و صدای قابل توجهی را نیز در کل منطقه شرق آسیا ایجاد کردند که در کشورهای مختلفی به گوش رسیده است.
تِویتا میگوید که وقتی با دختر خود در حال فرار از نقاط ساحلی بوده، تنها فکری که در ذهنش مدام میآمده این بوده که بتواند خود و دخترش را نجات دهد. وی میگوید: “در همین بحبوحه، صدای باران کَر کننده یِ خاکستر و گوگرد به گوش رسید… میتوانستید سنگ ریزه، خاکستر و گوگرد را در هر جایی ببینید. ما میتوانستیم حس کنیم که آنها روی سقف خودرو و همچنین سقف خانهها فرود میآیند. آسمان کاملا تاریک شد. غلظت خاکستری که از دلِ آتشفشان بیرون آمد به قدری زیاد بود که روزِ روشن را به شب تاریک تبدیل کرد. در بین طوفان سنگریزهها و خاکستر، صدای انفجارهای آتشفشانی و همچنین هشدار وقوع سونامی که در سراسر منطقه پخش میشد، عملا یک صحنه آخرالزمانی را ایجاد کرده بود”.
برآوردهای سازمان ناسا نشان میدهند که انفجارهای آتشفشانی در تونگا، قدرتی در حدود انفجار پنج تا شش میلیون تی اِن تی داشتهاند و ۵۰۰ برابر قدرتمندتر از انفجار هستهای در هیروشیما بوده اند.
تِویتا سعی کرد تا آرام و خونسرد بماند. وی سعی داشت تا جای ممکن از مناطق خطرناک فاصله بگیرد با این حال یک کشور در ترافیک گرفتار شده بودند و سعی داشتند تا خود را نجات دهند. تِویتا با مشاهده ترافیک سنگین و وقوع چند تصادف تصمیم گرفت تا در پارکینگ یک فروشگاه لوازم خانگی توقف کند. پارکینگی که مسقف بود و اگر باران خاکستر بدتر میشد، به وی و دخترش اجازه میداد تا در آنجا پناه بگیرند.
با این حال وی در جریان تماس یک دوست به این نتیجه میرسد که به تپهای در همان نزدکی برود. وی میگوید: “باکِ بنزین من خالی بود، اما نقطه مورد نظر که میخواستم بروم هم ۱۲۰ متر با ما بیشتر فاصله نداشت. این مسافت، زمانی نزدیک به یک ساعت را از من گرفت تا به آنجا برسم. همه ما انگار کور شدیم. به قدری هوا تاریک بود که فقط و فقط سعی میکردیم تا تمرکز کنیم و اطراف خود را به خوبی ببینیم. ناسا تخمین زده که خاکسترهای آتشفشانی تا ارتفاعِ ۳۵ تا ۵۵ کیلومتری از سطح زمین نیز بالا رفته اند. تِویتا بالاخره خود را به بالای تپه میرساند در این میان وی میگوید: “دخترم با دیدن یک پسر که ظرفی را برای حفاظت از سرش، دور آن بسته بود، لبخند زد. همین مساله موجب شد تا حدی احساس آرامش کنم”.
کلِ شهر خاکستری به نظر میرسد
نزدیکان و اعضای خانواده تِویتا یک به یک با وی تماس داشتند تا به او بگویند که حالشان خوب است و در عین حال از او و وضعیتش نیز اطلاع کسب میکردند. با این حال، هیچ کسی از سرنوشتِ والدین وی خبری نداشت. این مساله موجب وحشت او شد و موجب گشت تا وی از دخترش بخواهد که اگر امکان دارد از ماشین خارج شده و دنبال مادربزرگ و پدربزرگش بگردند.
تِویتا میگوید که دخترش با شجاعت تمام با او موافقت کرده است. سپس هر دو صورت خود را به نحوی پوشاندهاند تا از خاکسترها در امان بمانند. او میگوید: “تا پناهگاه پیاده رفتیم. والدینم در پناهگاه نبودند، اما ما صدها زن و کودک را در پناهگاه دیدیم. خوشبختانه بعدها خواهرم توانسته بود با والدینم ارتباط بگیرد و آنها را پیدا کند”.
تِویتا سپس میگوید: “یکی از دوستانم برای من و دخترم مقداری سیب، ماسک و سیگار آورد. چیزهایی که در آن شرایط بحرانی شبیه به هدیههای الهی بودند. ما سعی داشتیم که همچون صدها فرد دیگر که در اطرافمان بودند، در ماشین بخوابیم. در عین حال میشنیدیم که مردم در پناهگاه سرودهایی را میخوانند. دخترم اصرار داشت که رادیو روشن باشد. با این حال من نگرانِ باتری ماشین بودم. با این همه، روشن بودن رادیو به ما کمک میکرد که هم از همه اخبار آگاه باشیم و هم آرامتر شویم. ما هنوز نسبت به انفجارهای آتش فشانی مطمئن نبودیم. در طول شب نیز آتشفشان همچنان به غرش خود ادامه میداد”. با طلوع خورشید، تِویتا بر میخیزد و میبیند که نیمی از ماشینهای دور و برِ وی محیط را ترک کرده اند.
وی میگوید: “رادیو میگفت که فعالیتهای آتشتفشانی کاهش یافته اند، اما احتمال وقوع سونامی هنوز وجود دارد. در برخی مناطق به شدت آب آشامیدنی کمیاب شده بود”. پیش از تاریخ ۱۵ ژانویه، نهادهای مسوول در تونگا، به مردم هشدارِ وقوع این حادثه و همچنین وقوع سونامی را داده بودند. امری که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران نقش قابل توجهی درکاستن از ابعاد بحران داشته است. با این همه، این بحران اکنون خاتمه یافته و مردم تونگا با یاری یکدیگر در حال تمیز کردنِ معابر و مکانهای عمومی از خاکستر و دود هستند. کمکهای زیادی نیز از سوی استرالیا، نیوزیلند، و ژاپن، به این کشور سرازیر شده و میشوند».