نسل جدید در بخشهایی از آسیا و آفریقا قد علم کرده است. جوانان به طور خودجوش جنبشهای اعتراضی و ائتلاف های نادری را تشکیل میدهند. این اولین نسلی است که زندگی قبل از اینترنت را نمیشناسد و از رسانههای اجتماعی نه تنها برای اعلام و پخش زنده اعتراضات خیابانی، بلکه برای سازماندهی و بحث و گفتگو استفاده میکند.
به گزارش نبأخبر،نسل جدیدی در سراسر آسیا و آفریقا در حال قد علم کردن است، جایی که جوانان به طور خودجوش جنبشهای اعتراضی تشکیل میدهند و ائتلافهای نادر ایجاد میکنند. اگرچه داستان هر کشور متفاوت است، اما این جنبشها تمایل دارند ساختارهای سیاسیای را به زیر بکشند که زیربنای دنیای ناعادلانهای است که این جوانان به ارث خواهند برد.
شش ماه پیش، سیطره نخست وزیر شیخ حسینه بر قدرت در بنگلادش غیرقابل شکست به نظر میرسید. اتحادیه آوامی حاکم بر کشور به تازگی چهارمین پیروزی متوالی را در یک انتخابات بدون رقابت به دست آورده بود که به آن اجازه میداد کنترل کامل خود بر نهادهای کشور را حفظ کند. با توجه به اینکه روزنامه نگاران، مدافعان حقوق بشر، اعضای اپوزیسیون و سایر منتقدان با پیگرد سیاسی، زندان، تبعید و ناپدید شدن مواجه بودند، تداوم افول کشور به سمت اقتدارگرایی قطعی به نظر میرسید.
اما ناگهان، ماه گذشته، اعتراضات به رهبری دانشجویان سراسر کشور را در بر گرفت، اعتراضاتی که محرک آن خشم جوانان نسبت به سیستم سهمیهبندی مشاغل دولتی به نفع متحدان حزب حاکم بود. واکنش دولت – یک سرکوب خشونت آمیز که جان بیش از 400 نفر را گرفت – شکنندگی حکومت 15 ساله حسینه را آشکار کرد. در صحنههایی که یادآور اعتراضات تودهای سریلانکا است که در سال 2022 به حکومت خانواده راجاپاکسا پایان داد، بنگلادشیهای جوان حسینه را مجبور به استعفا و فرار به تبعید کردند.
به نوشته پراجکت سیندیکیت، بنگلادش آخرین مورد از یک سری قیامهای جوانان است که امسال کشورهای آسیایی و آفریقایی را تکان داده است. در ماه فوریه، جوانان پاکستانی با سرپیچی از ارتش، به طور دسته جمعی به عمران خان، نخست وزیر سابق زندانی رأی دادند و متحدانش بیشترین آرا و کرسیهای پارلمان را کسب کردند.
ماه بعد، رای دهندگان جوان سنگالی در انتخاباتی که تقریباً از آنها دزدیده شد، دموکراسی خود را بازیافتند. باسیرو دیومای فایه، بازرس مالیاتی کمتر شناخته شده، در عرض چند هفته از زندان به ریاست جمهوری رسید.
سپس، در ماه ژوئن، زمین لرزهها به کنیا رسید، جایی که معترضانی که با افتخار خود را به عنوان «نسل زدی» معرفی کردند، به خیابانها آمدند تا خشم خود را نسبت به طرح رئیس جمهور، ویلیام روتو برای اعمال مالیاتهای جدید بر اقلام ضروری ابراز کنند. مانند بنگلادش، مقامات با خشونت مرگبار پاسخ دادند که دهها کشته و صدها زخمی برجای گذاشت. با این حال، در نهایت، روتو مجبور شد این لایحه را پس بگیرد. اکنون توجه به نیجریه معطوف شده است، که اعتراضات به دلیل افزایش هزینههای زندگی آن را تکان داده است.
نسل جدید در بخشهایی از آسیا و آفریقا قد علم کرده است. جوانان به طور خودجوش جنبشهای اعتراضی و ائتلاف های نادری را تشکیل میدهند. این اولین نسلی است که زندگی قبل از اینترنت را نمیشناسد و از رسانههای اجتماعی نه تنها برای اعلام و پخش زنده اعتراضات خیابانی، بلکه برای سازماندهی و بحث و گفتگو استفاده میکند. در این فرآیند، آنها در حال ابداع تاکتیکهای نوآورانه از جمله استفاده از هوش مصنوعی و ایجاد فضاهای جدید با برگزاری تظاهرات دیجیتال، در زمانی که خیابانها به روی آنها بسته است، هستند. در پاسخ، دولتها سرکوب فنی خود را به راه انداختهاند، از محدود کردن اینترنت گرفته تا قطع کامل آن.
این جنبشها همچنین دیدگاههای متعارف سیاسی را به چالش میکشند، از شکافهای سنتی قومی و سیاسی فراتر میروند و اغلب از احزاب سیاسی سنتی و نهادهای جامعه مدنی دوری میکنند. معمولاً فرض بر این است که پوپولیسم و اقتدارگرایی نیروهای مکمل یکدیگر هستند، با این حال در اینجا ما شاهد نسخهای از پوپولیسم هستیم که اقتدارگرایی را به چالش میکشد – توسط نسلی که نشان داده هم بی باک و هم سازش ناپذیر است. خشونت دولتی به جای بازدارندگی از آنها، عزم آنها را سختتر کرده است.
البته، اغراق درباره این «زلزله جوانان» یا کلی گویی در مورد دو قارهی وسیع اشتباه است. معترضان نسل زد یک شکل نیستند و همهشان در جاه طلبیهای خود آرمانگرا نیستند. مانند هر گروه سنی دیگر، جوانان از نظر سیاسی چنددسته هستند. برای مثال، در بنگلادش، اراذل و اوباش شاخه جوانان حزب حاکم، لیگ چاترا، تا حدی مسئول خشونت علیه تظاهر کنندگان بود.
در حالی که سنگال به دلیل انعطاف پذیری نهادهایش، گذار نسبتاً آرامی داشت، بنگلادش در مسیر نامطمئنتری قرار دارد و تهدید خشونت و آشوب مدنی همچنان در سراسر کشور وجود دارد. انتقامجوییهای اخیر علیه اعضای لیگ آوامی و حملات به اقلیت هندو نشان میدهد که چگونه طعم پیروزی میتواند برخی را به وسوسه انتقام بکشاند.
با این حال، شباهتهای قابل توجهی وجود دارد. در هر مورد ذکر شده در بالا، افراد بین 15 تا 34 سال حداقل یک سوم کل جمعیت را تشکیل میدهند. علیرغم رشد اقتصادی قوی در حدود 6 درصد در سال، بنگلادش با 15 درصد بیکاری جوانان دست و پنجه نرم میکند. و بسیاری از این کشورها تحت فشار بدهیهای سنگین قرار دارند و بین 20 تا 60 درصد از هزینههای دولت را برای راضی کردن طلبکاران خود استفاده میکنند – مبلغی که هزینههای عمومی برای آموزش، بهداشت و اقدامات اقلیمی ضروری را کاهش میدهد. تصادفی نیست که این اعتراضات در برخی از آسیب پذیرترین کشورهای جهان از نظر آب و هوا برگزار میشود.
جرقه اعتراضات در بسیاری از موارد با اعلام تدابیر جدیدی خورده است که درد اقتصادی بیشتری را بر جوانان تحمیل میکردند – چه مالیاتهای تصاعدی در کنیا، تخصیص ناعادلانه مشاغل در بنگلادش، یا افزایش هزینههای زندگی در نیجریه. اما این اقدامات صرفاً باعث شعلهور شدن انبوهی از نارضایتیهایی شد که در طول دههها انباشته شده بود. جوانان نه تنها از فقدان چشمانداز اقتصادی، بلکه از طمع حاکمان خود، وحشیگری دولت و عدم پاسخگویی عمومی به نیازهای خود ناامید هستند. صبر جوانان نسبت به وضعیت موجود به سر رسیده است. آنها می خواهند نظم قدیمی و منسوخ را از بین ببرند و سیستمهای سیاسی خود را از نو تصور کنند.
اما این تغییر نه به راحتی حاصل خواهد شد و نه تضمین شده است. یک دهه پیش، شورشهای جوانان در سراسر جهان عرب آغاز شد و دیکتاتوریها را سرنگون کرد و امیدها را برای یک نظم عادلانهتر برانگیخت. برای جلوگیری از تکرار آن شکستها، باید به سرعت از روزنههایی که این لحظه خاص ایجاد کرده است استفاده کرد و با دقت خطرات در این مسیر را زیر نظر داشت.