عاشورا و اصلاح‌ دینی

علی افشار سمیرمی، نویسنده و پژوهشگر

از یک نگاه، عاشورا جنگ مذهب علیه مذهب است. مقابله اسلام مرسوم با اسلام مظلوم. اکنون، غبارهای تحریف و تزویر و ستم، چندان بر سیمای اسلام راستین نقش بسته است که دیگر کار از حرف و حدیث و موعظه و منبر گذشته است. فوریت امر چنان است که نیازی نیست بعداً بگوئیم جبرئیل از جانب خدا به پیامبر خبر داده بود که پسر دختر او در کربلا کشته خواهد شد. از انصاف هم به دور خواهد بود که بگوئیم حسین‌بن‌علی، طی یک عملیات انتحاری و مظلوم‌نمایی، خود را فدای امت عاصی و گناهکار خود می‌نماید.

به گزارش صدانیوز،پیامبر چند سال است که روی در نقاب خاک کشیده است. طی همین مدت آشفتگی‌های زیادی در جامعه اسلامی بروز کرده است. اوضاع چنان ظاهر عقلانی و منطقی خود را می‌پیماید که بیم آن می‌رود تا حقیقت امر دستخوش استحاله‌ای بزرگ گردد. به عبارت دیگر، نهضتی نامیمون در شرف تبدیل به نظام است و در خلال این دگرگونی، قاعدتاً بایست منتظر پیامدهای ناگوار آن بود. اولین شورا پس از مرگ پیامبر، در سقیفه انجام می‌گیرد که البته برنامه‌ریزان خود را با علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) هماهنگ نمی‌سازند. عثمان اولین خلیفه‌ای است که در تاریخ اسلام به قتل می‌رسد. اولین کودتا توسط ناراضیان سیاسی جمل و بعد از آن معاویه، استاندار شام بر ضد خلافت علی انجام می‌شود. اولین بدعت در تاریخ اسلام، به‌وسیله استفاده ابزاری از قرآن در جنگ صفین و توسط معاویه شکل می‌گیرد.(۱)

علی‌بن‌ابی‌طالب، دومین خلیفه‌ای است که این بار به دست گروه خوارج به قتل می‌رسد. کشمکش بین خانواده پیامبر و ابوسفیان و به عبارت دیگر دو قبیله بنی‌هاشم و بنی‌امیه، همچنان ادامه دارد تا اینکه با به قدرت رسیدن معاویه، بنی‌امیه پایه‌های سیاسی خود را استحکام می‌بخشد. او اولین حاکم اسلامی است که به تغییر نظام حاکمیت اسلامی اقدام می‌کند و به‌طور صریح می‌گوید که من نخستین پادشاه هستم. نخستین پادشاه هستم. در همین مدت، حسن بن‌علی(ع)، نوه پیامبر خدا، دومین مردی است که از خاندان بنی‌هاشم و به‌رغم وجود معاهده صلح بین او و معاویه، به فرمان وی ترور می‌شود.

او همچنین با بی‌اعتنائی به قاعده انتخاب خلیفه توسط مردم که در سمینار سقیفه بر آن تایید شده بود، برای اولین بار ضمن معرفی فرزندش به‌عنوان خلیفه بلافصل خود، آشکارا انتخاب خلیفه مسلمین را مشابه رسوم جاهلی، موروثی اعلام می‌نماید و به این ترتیب، دومین بدعت را در تاریخ اسلام بنیان می‌گذارد. یزید اما چندان ناپخته و خام است که آداب شهریاری و حکمرانی را نمی‌داند. تصنعی و تحمیلی بودن خلافت بنی‌امیه با به قدرت رسیدن یزید بر همگان آشکار شده است. همچنان اخبار زیادی نیز مربوط به مجالس لهو و لعب یزید و سایر مفاسد اخلاقی او در همه جا پخش می‌شود. حسین بن‌علی(ع)، به شدت بایکوت سیاسی شده است و نیروهای یزید درصدد بازداشت و حتی قتل او برآمده‌اند.

بیشتر مردم زمانه، کسانی هستند که زمان پیامبر را درک نکرده‌اند و اغلب متولد سال‌های بعد از مرگ پیامبرند. به همین خاطر، دینداری اکثر آنها براساس تقلید و پیروی از شیوه پدران و مادران‌شان است. توده مردم به‌واسطه تزویر و ریاکاری‌های معاویه و اکنون ظلم و جور فرزندش، مشارکت جمعی ندارند و مایل به دخالت در تعیین سرنوشت خود نمی‌باشند. از سوی دیگر، اندیشه رایج در میان مردم، تفکر مرجئه و به عبارتی اصل عافیت‌طلبی است. مؤسسان این تئوری، از آنجایی که نخواسته‌اند به بنیان ایمان و تقوایشان خللی وارد شود، لذا در مواجهه با بر حق بودن یا نبودن علی و معاویه، هر دو را بر حق انگاشته‌اند. بدین ترتیب که هیچ‌کدام آنها را نه محکوم کرده‌اند و نه حمایت؛ والبته سرنوشت هر دوی آنها را به خداوند واگذار کرده‌اند که در روز جزا در میان‌شان قضاوت خواهد نمود.(۲)

اکنون پیروان آنها نیز خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می‌ریزند. معتقدان به مرجئه، هنوز هم عقیده دارند که با توجه به ایمان مومن، معصیت دیگر به ایمان او خللی وارد نمی‌کند. گناهکاران را – ولو مرتکب گناه کبیره‌ای باشند-تنها می‌توان به کیفرهای مقرری رساند و لذا از عضویت در جامعه اسلامی طرد نمی‌شوند. بنا بر این فکر قیام علیه امویان، مشروعیت ندارد. در پی این تفکر که نشانه یکسری سرخوردگی‌ها و ناامیدی‌های سیاسی است، نخبگان و رجال جامعه به زهد و انزوای سیاسی پناه برده‌اند و به این وسیله زمینه تثبیت سلطنت بنی‌امیه بیش از پیش فراهم شده است. از سوی دیگر، گزارش‌های فراوانی از گوشه و کنار در خصوص بروز رنجش و ناراحتی در میان مردم بابت حکومت وقت و اعلام همکاری بسیاری در براندازی حاکمیت به گوش می‌رسد. حسین‌بن‌علی(ع)، به‌عنوان برجسته‌ترین مخالف حاکمیت عقیده دارد که امر به معروف و نهی از منکر که یکی از پایه‌های اصلی حکومت اسلامی باید باشد، فراموش گشته است. بنابراین او به‌عنوان نوه پیامبر خدا، این اهلیت و شایستگی را در خود و دیگران نیز در او سراغ دارند که به منظور نجات جامعه اسلامی باید کاری نمود.

ب: آغاز طوفان (سال ۶۳هجری)
ریشه‌های قیام حسین‌بن‌علی را بیشتر باید در سال‌های دور جست‌وجو نمود. یکی از ریشه‌های آن را باید در خلال حرفی پیدا کرد که ابوسفیان در فتح مکه و هنگام اسلام آوردنش به طعنه عباس –عموی پیامبر- زد: انگار که پادشاهی برادرزاده‌ات رونق گرفته است.(۳)

از زمانی که پیامبر با مردم مدینه پیمان بست و به یکسری سازوکارهای سیاسی و اجتماعی اقدام کرد، در واقع دین، فرایند دولتی شدن خویش را تجربه می‌کرد. این دولتی و نظام‌مند شدن تا وقتی که شخص پیامبر به‌عنوان یک رهبر کاریزماتیک حضور داشت، البته فایده زیادی داشت. چراکه در تمامی دعاوی و اختلاف نظرات، همگان ایده پیامبر را گردن می‌نهادند. اما واقعیت آن است که در طول تاریخ حکومت‌ها، با مرگ یک حاکم مقتدر و ذی‌نفوذ، خلأ بزرگی در قدرت حاکمیت ایجاد می‌شود که میل به پرشدن و جایگزینی دارد و چون نیروهای مختلفی برای پر کردن خلأ موجود خود را سهیم می‌دانند، بیکار نمی‌نشینند و به همین خاطر نوعی بحران و ستیزه‌های داخلی رخ می‌دهد، درست شبیه آنچه در ماجرای سقیفه روی داد. البته به گفته ماکس‌وبر، بحران تنها در صورتی رخ نمی‌دهد که رهبر جانشین، خصوصیات رهبر پیشین را داشته باشد یا در زمان رهبر قبلی همه مخالفین به نحوی از میانه کنار رفته باشند.(۴)

اکنون پس از مرگ معاویه هر دو اتفاق روی داده است، یعنی نه یزید قادر است چون پدرش حکمرانی کند و نه تمامی فتنه‌ها و مخالفت‌ها ریشه‌کن شده‌اند. تئوری سیاسی معاویه بر پایه تزویر بود که معمولاً امکان زیادی برای اقتدار حکومت داشت؛ سیاست یزید اما، بیشتر بر پایه زور است که به‌رغم زدوبند‌های ظاهری آن، گویا دوام و ثبات زیادی نخواهد داشت. اضافه بر این یزید وارث حکومتی است که اساساً فاقد مشروعیت است و در مقابل وجود چهره‌ای آلترناتیو و محبوب مردم چون حسین‌بن‌علی(ع) ودر بیرون دستگاه حکومتی، موجبات نگرانی او را فراهم ساخته است. به همین خاطر است که حادثه عاشورای سال ۶۱، در اصل با تهاجم یزید آغاز می‌شود؛ تهاجمی که سودای تثبیت حکومت و جبران عقده حقارت او را تداعی می‌کند و همینطور احساس انتقام‌جویی بنی‌امیه و به جای‌مانده از سوی خاندان بنی‌هاشم را بر می‌انگیزد.

به این ترتیب، حسین‌بن‌علی در موضع پاسخگویی و دفاع قرار می‌گیرد؛ دفاع مقدسی که سودای تاسیس یک حکومت اسلامی را دارد و این چیزی است که هم زمینه‌ساز اجرای برنامه کاری حسین‌بن‌علی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود و هم‌ اکنون از سوی اکثر مردم عراق و به‌ویژه کوفه، تائید و تاکید شده است. اضافه بر اینها، وظیفه انسانی-اسلامی فرزند دختر پیامبر خدا در برابر یک حکومت نالایق و نامشروع نیز، ضمانت کار او را دوچندان می‌ساخت.

از یک نگاه، عاشورا جنگ مذهب علیه مذهب است. مقابله اسلام مرسوم با اسلام مظلوم. اکنون، غبارهای تحریف و تزویر و ستم، چندان بر سیمای اسلام راستین نقش بسته است که دیگر کار از حرف و حدیث و موعظه و منبر گذشته است. فوریت امر چنان است که نیازی نیست بعداً بگوئیم جبرئیل از جانب خدا به پیامبر خبر داده بود که پسر دختر او در کربلا کشته خواهد شد. از انصاف هم به دور خواهد بود که بگوئیم حسین‌بن‌علی، طی یک عملیات انتحاری و مظلوم‌نمایی، خود را فدای امت عاصی و گناهکار خود می‌نماید.

ج: تلاطم بعدازطوفان (ازسال۶۳هجری تا همیشه تاریخ)
الان از آن روز واقعه قرن‌ها گذشته است و در این همه مدت ذهن و زبان‌های زیادی به یادآوری آن پرداخته‌اند و می‌پردازند. ولی یک نکته را نباید فراموش کرد که پی بردن به ماهیت قیام حسین‌بن‌علی(ع)، جز از راه تأمل در اوضاع و احوال سال‌های قبل از سال شصت‌ویک وچند ماه قبل از حادثه حاصل نمی‌گردد. در صورتی که تاریخ‌نویسی عاشورا، به شدت نقلی و روایتی بوده است وردپای تجزیه و تحلیل در آن کمتر به چشم می‌خورد. همه چیز در آن حول احساسات است و برای همین است که تا هنوز به عوض پاسداری و جان‌بخشی به این حماسه سترگ، هر ساله برای آن تنها عزاداری شده است و می‌شود. پرواضح است که هر لحظه از کار بزرگ حسین، درس‌آموز و هدفمند است. از امتناع بیعت خلیفه جور که آزاده‌گی را آموزش می‌دهد. از خارج شدن از مدینه که ضرورت هجرت را بازگو می‌کند. از نیمه‌تمام گذاشتن مراسم حج که تا زشتی و تباهی در جامعه اسلامی است، چرخیدن به دور خانه کعبه مساوی با چرخیدن به دور خانه شرک است.(۵)

از اعزام سفیر خود به کوفه که پرهیز از تحمیل خود بر آنها را تداعی می‌کند. از شنیدن خبر قتل مسلم و حفظ خونسردی که خودداری از سکوت و انزوای سیاسی را می‌رساند. از رویارویی با حر بن‌ریاحی که نقش امامت را در هدایت بازگو می‌کند. از فرصت دادن به یارانش در شب عاشورا که آزادی در انتخاب راه را به پیروران می‌آموزد. از امان دادن دشمن در ابتدای امر و خودداری او از بیعت که نرفتن زیر بار ذلت را آموزش می‌دهد.

با توجه به این موارد و موارد دیگر است که می‌توان قیام حسین را یک عمل انسانی، اساسی و طبیعی به حساب آورد تا همچنان‌که خود او گفته است:«عمل وی سرمشقی برای سایر انسان‌ها نیز باشد.»(۶)

برای همین است که تمامی جنبش‌های اصلاح‌طلبی جهان اسلام و به‌ویژه تشیع، چه در مقام حرف و چه در عمل به حادثه عاشورا استناد کرده‌اند و می‌کنند. جان کلام اینکه عاشورا، آبروی تمامی آزادیخواهان روی زمین است. البته رستاخیز احساسات ناب انسانی هم هست. به‌طوری‌که در طول تاریخ، برق غیرتش، چشم عقل و منطق را زده است و خلق چنان به تعزیتش نشسته‌اند که چندان فرصت معرفتش را نداشته‌اند. این اما چیزی است که امروزه ما سخت به آن محتاجیم تا با عنایت محققانه و مدبرانه به آن، شالوده‌های یک حکومت دموکراتیک دینی را بنیان نهیم؛ حکومتی که عقیده را در حلقه‌ی عقده نگه ندارد و به آزادی و آزاده‌گی نه‌تنها به‌عنوان یک نیاز که قبل از هر چیز به‌عنوان یک شیوه و روش اداره و مدیریت جامعه نظر کند.(۷)

حکومتی که پیام‌رسان و مروج تنها همین یک کلام کشته کربلا باشد که «اگر دین ندارید، لااقل آزاده مرد باشید.»

یادداشت‌‌ها:

۱-شهیدی،جعفر/پژوهشی تازه پیرامون قیام عاشورا/دفتر نشر فرهنگ اسلامی

۲-همان؛ص۱۰

۳-همان؛ص۳۲

۴-باقی،عمادالدین/جامعه‌شناسی مردم کوفه/نشر نی/ص۴۸

۵-شریعتی،علی/حسین وارث آدم/نشر قلم/ص۱۶

۶-صالحی نجف‌آبادی، نعمت الله/شهید جاوید/نشر رسا/مقدمه

۷-سروش، عبدالکریم/اخلاق خدایان/نشرنو/ص۵۲

 


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید