مقامات ریاض و ابوظبی خواهان درگیری با ایران نیستند و هرگونه جنگ در منطقه را به ضرر منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود ارزیابی میکنند. ریاض و ابوظبی بهخصوص بعد از انفجار نفتکشها در خلیج فارس و انفجار تاسیسات آرامکو، هم متوجه آسیبپذیری خود شدهاند و هم اینکه نباید به رویکرد ترامپ در قبال ایران چندان خوشبین بود، چرا که هدف ترامپ از این قدرت افکنی، بیشتر وادار کردن ایران به میز مذاکره است تا تغییر رژیم.
به نقل ازصدانیوز،کارشناس مسائل خلیج فارس بر این عقیده است که اگر ترور سردار سلیمانی منجر به درگیری بین ایران و آمریکا در آینده شود، منطقه خلیج فارس به دلیل قرار گرفتن پایگاههای آمریکا و همچنین تاسیسات انرژی و مشارکت متحدین واشنگتن، استعداد بیشتری برای بحرانی شدن دارد و این می تواند کابوس شیوخ خلیج فارس از بروز درگیری، ناامنی و بی ثباتی اقتصادی باشد که طبیعتا ارتباط مستقیمی با مسئله سرمایهگذاریهای خارجی و از همه مهمتر کسری مشروعیت داخلی برای عربستان و امارات نیز دارد.
کامران کرمی، کارشناس مسائل خلیج فارس بر این باور است که صحبت های مهم عبدالمهدی در مورد اینکه سردار سلیمانی حامل جواب ایران به نامه عربستان بوده، از سه منظر دارای اهمیت است: اول، این سخنان نشان می دهد که آمریکا و بخصوص اسرائیل تمایلی به بهبود روابط تهران و ریاض نداشته و با این ترور قصد داشتهاند روند در حال شکل گیری را متوقف کنند. دوم، نگاه در حال چرخش عربستان به بهبود روابط با ایران را مجددا به قبل بازگردانند. بخصوص که ریاض پس از انفجارهای آرامکو با ناامیدی از راهبرد ترامپ سعی داشت که به سمت مدیریت تنش با ایران حرکت کند که این مسئله می توانست راهبرد فشار حداکثری ترامپ را ناکام بگذارد و همچنین مسیر تلطیف روابط با اسرائیل را نیز تحت شعاع قرار دهد. بخصوص که تل آویو با برجسته سازی خطر ایران در تلاش بوده تا معامله قرن را به پیش ببرد و به سمت عادی سازی روابط با اعراب حرکت کند و سومین پیامد تبادل این نامه، ناکام گذاشتن تلاش های دولت عراق بوده که طبیعتا در آتش بس ایران و عربستان می توانست به سمت ثبات و امنیت بیشتری حرکت کند.
همچنین، این کارشناس مسائل خلیج فارس در ارتباط با احتمال نقش دولت های عربی خلیج فارس و در راس آنها عربستان و امارات در جریان ترور شهید سردار قاسم سلیمانی، گفت: «اگرچه یکی از مقامات آمریکایی در این خصوص گفت که در جریان قرار دادن عربستان و اسرائیل از این ترور را نه تکذیب و نه تایید می کند، اما بهنظر نمی رسد که آمریکاییها خواسته باشند دولت سعودی و شخص محمد بن سلمان را در جریان این عملیات قرار دهند و اطلاعات آن را با سعودی ها به اشتراک بگذارند.»
وی افزود: «این مسئله ناشی از چند دلیل است؛ اول، عربستان بازیگر تعیین کنندهای در تحولات عراق و سوریه به شمار نمیرود و طبیعتا اطلاعات دقیق میدانی قابل اتقانی ندارد که بتواند فراتر از اطلاعات خود آمریکاییها و اسرائیلیها برای مقامات واشنگتن حاوی ارزش افزوده باشد. دوم، اگر فرض بر این باشد که آمریکاییها خواسته باشند سعودی در این عملیات ایفای نقش کند، عربستان از بیم اینکه مبادا در آینده اسناد شراکت با آمریکا در ترور سردار سلیمانی افشا شود، عملا خود را از مشارکت در این عملیات بیرون کشیدهاند و سوم اینکه عربستان سعودی پس از انفجارهای آرامکو و متاثر از رویه نه چندان باثبات ترامپ در فشار حداکثری بر ایران، راهبرد خود را از دنباله روی سخت به نرم تغییر داده و در تلاش است تا با دور نگه داشتن خود از درگیری، زمینه را برای حل و فصل مسائل مهمتر داخلی و منطقهای چون یمن فراهم کند».
این کارشناس مسائل خیلج فارس در بخشی دیگر از گفتههای خود در ارزیابی از نوع مواجهه عربستان با ترور سردار سلیمانی تاکید کرد: «همانطور که از بیانیه دولت سعودی و اظهارات عادل الجبیر و دیگر مقامات عربی در کویت و ابوظبی مشخص است، اعراب رویه محتاطانهای اتخاذ کردهاند و بر خویشتنداری طرفین و تاکید بر اهمیت آتش بس برای دور نگه داشتن خود از هر گونه خطر اصرار ورزیدهاند. این مواضع نشان میدهد که مقامات ریاض و ابوظبی خواهان درگیری با ایران نیستند و هرگونه جنگ در منطقه را به ضرر منافع سیاسی، امنیتی و اقتصادی خود ارزیابی میکنند. ریاض و ابوظبی بهخصوص بعد از انفجار نفتکشها در خلیج فارس و انفجار تاسیسات آرامکو، هم متوجه آسیبپذیری خود شدهاند و هم اینکه نباید به رویکرد ترامپ در قبال ایران چندان خوشبین بود، چرا که هدف ترامپ از این قدرت افکنی، بیشتر وادار کردن ایران به میز مذاکره است تا تغییر رژیم.»
کرمی در ادامه تصریح کرد: « سعودیها از ترور سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس در خفا خوشحال هستند، ولی اگر این رویداد بر رادیکال شدن اوضاع داخلی عراق و تقویت قدرت تهاجمی حشد الشعبی و بهطور کلی جریان مقاومت در منطقه تبدیل شود، طبیعتا نمیتواند دستاورد قابل ملموسی برای عربستان به شمار رود و حتی می تواند منجر به تحرکاتی در مناطق شیعهنشین این کشور شود و در یک سطح بالاتر منجر به کشانده شدن ناخواسته سعودی به درگیری در سطح منطقهای هم شود.»
این کارشناس مسائل خلیج فارس در بخش پایانی گفتههای خود در پاسخ به این پرسش که تاثیر این رویداد بزرگ بر روابط ایران و دولت های عربی خلیج فارس چگونه است و چشم انداز آن را به کدام سمت حرکت خواهد داد، تاکید کرد: «طبیعتا اگر ترور سردار سلیمانی منجر به درگیری بین ایران و آمریکا در آینده شود، منطقه خلیج فارس به دلیل قرار گرفتن پایگاههای آمریکا و همچنین تاسیسات انرژی و مشارکت متحدین واشنگتن، استعداد بیشتری برای بحرانی شدن دارد و این می تواند کابوس شیوخ خلیج فارس از بروز درگیری، ناامنی و بی ثباتی اقتصادی باشد که طبیعتا ارتباط مستقیمی با مسئله سرمایهگذاریهای خارجی و از همه مهمتر کسری مشروعیت داخلی برای عربستان و امارات نیز دارد. طبیعی است که اعراب از چنین روندی استقبال نکنند و در تلاش باشند تا با دعوت طرفین به خویشتنداری، شرایط بحرانی را مدیریت کنند و از این زاویه میتوان انتظار بهبود نسبی روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس را داشت. اما اگر زمینه برای یک درگیری جدی فراهم شود طبیعی است که مدیریت اعراب هم جوابگو نخواهد بود و چون توان لازم برای بی طرفی در این فضا را نخواهند داشت، تاثیرپذیری جدیای از این وضعیت خواهند پذیرفت. بنابراین عقلانیترین راهبرد برای دولت های خلیج فارس این است که رویه قطر را دنبال کنند که هم دارای روابط حسنه با ایران است و همزمان هم میزبان پایگاه هوایی العدید آمریکا است.»