ناظران روسی حلقه درونی پوتین را به دو گروه تقسیم میکنند: لیبرالها و دولتگرایان. عبارت «کرملین شناسی» که در دوران شوروی ابداع شد این روزها در ادبیات روزمره بسیاری از کارشناسان هم رواج یافته است. بهدلیل نوع نظام سیاسی حاکم بر روسیه، درک تحولات سیاسی این کشور اندکی دشوار است. سر و صداهایی که از […]
ناظران روسی حلقه درونی پوتین را به دو گروه تقسیم میکنند: لیبرالها و دولتگرایان.
حلقه پیرامون پوتین
اولین گروه «ترقیخواهان» هستند؛ سیاستمداران و بوروکراتهایی که درک میکنند چگونه جوامع مدرن در اقتصاد جهانی حضور مییابند و آشکارا میبینند که روسیه از گردونه جهانی عقب مانده است. هدف سیاسی آنها اصلاح و نوسازی است یعنی کاری کنند که روسیه به تحول پایدار دست پیدا کند. این گروه عملا از تمام تصمیمگیریهای سیاسی در روسیه امروز کنار گذاشته شدهاند و متشکل از چهرههای سیاسی هستند که طی دوران اول ریاستجمهوری پوتین در اوایل سال ۲۰۰۰ با او وارد قدرت شدند. میخاییل کاسیانف (وزیر دارایی سابق)، الکسی کوردین که سابق بر این نامش آمد و هرمان گرف، ایگور ایوانف (وزیر خارجه سابق) و بسیاری دیگر از فرمانداران و اعضای سابق دوما جزو این دستهاند. آنها زمانی در قدرت بودند که تکثر سیاسی تحمل میشد. اعضای این گروه یا در قالب اپوزیسیون هستند، یا از سیاست بازنشسته شدهاند یا وارد مشاغلی شدهاند که تاثیری بر سیستم سیاسی ندارد.
گروه دوم «بیطرفها» یا «خنثیها» هستند؛ کارگزاران تکنوکراتی که آشکارا ترجیحات سیاسی خود را اعلام نکردهاند و میتوانند هرگونه دستور کار ابلاغی از سوی رئیسجمهور را به اجرا درآورند. این گروه بسیار وفادار بوده و معمولا غیرسیاسی هستند. همین اجازه داده بیشتر آنها با وجود بحرانهای سیاسی جایگاههای بالایی بهدست آورند. چهرههای شاخص این گروه «دیمیتری مدودف» (نخستوزیر)، «آنتون سیلوانف (وزیر دارایی)، الویرا نابیولینا (رئیس بانک مرکزی روسیه) و برخی اعضای کابینه و برخی سیاستمداران منطقهای و بسیاری از معاونان فعلی دوما هستند. آنها دستور کار پیشنهادی ندارند زیرا وفادار ماندن باعث میشود بقای آنها تضمین شود.
گروه سوم «محافظهکاران» هستند؛ زیرا مخالف نوسازی بوده و بهدنبال حفظ وضع موجودند البته محافظهکاری آنها با آن مکتب محافظهکاری تفاوت دارد. آنها کسانی هستند که میپرسند چرا روسیه نباید نوسازی شود یا چرا نباید مفاهیم غربی حقوق بشر، معیارهای فساد یا سازوکارهای سیاسی پذیرفته شود. چهرههای شاخص این گروه عبارتند از: سرگئی لاوروف (وزیر خارجه)، سرگئی شویگو (وزیر دفاع)، الکساندر بورتنیکوف (رئیس FSB Alexander)، بیشتر روسای شرکتهای دولتی مانند سرگئی چمزوف و رئیس «Rossiya» (بانک شخصی پوتین)، یوری کووالچوک و برخی از اعضای فعال دوما.
گروه چهارم «متعصبها» هستند؛ این گروهی تازه تاسیس است که رویکردی تهاجمیتر از سایر گروهها دارد. آنها پیشگامان «محافظهکاری» به ضد لیبرالترین شکل، ضدغربیترین شکل و حامی انزواطلبی روسیه هستند. از عیبپوشی استالین تا «جنگ مقدس» نامیدن بمباران حلب و تا دامن زدن به نظریههای توطئه و تشویق و تحسین ماهیت «امپریالیستی» مردم روسیه، این گروه تلاش دارد تا ایدههای ملی گرا و حاشیهای و طرد شده، امپریالیستی و فاشیستی خود را وارد گفتمان عمومی کند. آنها ستایشگر پوتین در دوران سوم ریاستجمهوری اش هستند اما بسیاری از آنها از پوتین عبور کردهاند و میگویند این پوتین دیگر آن پوتین سابق نیست زیرا از مواضعی عدول کرده است. چهرههای این گروه عبارتند از: رئیس کلیسای ارتدوکس روسیه، بسیاری از مقامهای ارشد کلیسا، «رمضان قدیروف» رئیسجمهور چچن و دوست نزدیک پوتین، «نیکولای پاتروشف» دبیر شورای امنیت ملی روسیه، «ایکور سچین» رئیس روسنفت و وزیر فرهنگ روسیه. اعضای این گروه بسیار متنوعند: از دادستان سابق کریمه گرفته تا اعضای دوما و رهبر برخی گروههای افراطی در روسیه.
سوال مهم برای سالهای ۲۰۱۸- ۲۰۱۷