نگاهی به پدیده افسردگی

به نقل از کارشناسان اجتماعی

عواملی همانند معنی زندگی، معنویت، توجه به ویژگی‌های مثبت خود، عدم توجه به نگاه دیگران، ترجیح وجه نوع دوستی تا فردگرایی، کاهش عطش دیده شدن و شهرت، از راهکارهایی است که می‌تواند فرد رابه سلامت از وهله‌ های افسرده وار گذر دهد.

به گزارش نباء خبر،«افسردگی» یک اختلال روانی است که شخص مبتلا به آن رنج زیادی را تحمل می‌کند. تجربیات شناختی، عاطفی و هیجانی انسان افسرده بسیار دردآور و تلخ است، که عموما توسط خود شخص درک می‌شود نه دیگران.
عموما آدم‌های افسرده مسایل درونی خود را به دیگران نمی گویند، به راحتی با دیگران ارتباط نمی‌گیرند، و احساسات شان سرد و بی‌روح است.

مهم ترین دلیل این سردی و بی حوصلگی، درون نگری مفرط و «تفسیر غیرواقعی» و سوگیرانه از پدیده‌های واقعی است؛ و نیز بی حوصلگی آنان در ارتباط های بین فردی. همین موضوع باعث می‌شود بخش عمده‌ای از علایم افسردگی نمایان نشده و اطرافیان از آن بی خبر بمانند. لذا بدون آنکه بخواهیم دچار وسواس شویم، بهتر است نسبت به علایم آن هشیار و حساس بوده و یا لااقل با روانپزشک یا روانشناس مشورت کنیم.

افسردگی علل زیادی دارد. یکی علت‌هایی که مخصوص «دنیای پرشتاب فناوری» و ارتباطات است، حس «افتادن از برج» و احساس «رهاشدگی» است. در قدیم به این حالت، «از اسب افتادن» می گفتند که خیلی هم برای شخص افتاده ناراحت کننده‌ است. به تغییر ضرب‌المثل فارسی خودمان، ممکن است فردی از اسب بیفتد اما از «اصل» نیفتد. براساس ادبیات روان‌شناختی، افسردگی از یک «انحراف شناختی» حاصل می‌شود و در این موضوع، فرد افتاده از اسب فکر می‌کند که از اصل هم افتاده است. یعنی از اسب افتادن را به معنای از از دست دادن اصالت خویش تعبیر و تفسیر می‌کند. این تفسیر مطابق با واقعیت نیست، تعبیر و تفسیر انحرافی از پدیده ای واقعی است که موجب انحراف شناختی شده و افسردگی را پدید می آورد.

شخصی را تصور کنید که سال‌ها مورد توجه دیگران بوده و امروز به دلایلی و گاهی دفعی و با یک حادثه از «کانون توجه» افتاده و یا به زیر کشیده می‌شود. در چنین وضعیتی اگر میزان تاب آوری شخص پایین باشد، به ویژه به لحاظ ذهنی نتواند خود را با موقعیت و حالت جدید «سازگار» کند، موجی از «غم» اورا فرا می‌گیرد. این حالت، دقیقا آغاز افسردگی و اختلالات دیگر خواهد بود.

فقدان یکی از والدینی که باهم عاشقانه زندگی می کرده اند؛ افول هنری یک ستاره سینما؛ بیکاری طولانی و یا پیری یک هنرپیشه؛ باز نشستگی کسانی که در کار خود بسیار مورد توجه دیگران بوده‌اند؛ مدیر ارشدی که از عاج افتاده و حالا کسی به او اهمیتی نمی‌دهد؛ شخصی که رفقای زیادی را ازدست داده است؛ بلاگری که هزاران و بلکه میلیونها دنبال کننده داشته و اکنون به شدت ریزش کرده‌اند؛ سلبریتی که همه برای امضا گرفتن از او سر و دست می شکستند و حالا کسی سراغی از او نمی‌گیرد؛ مادری که سال‌ها مورد احترام بوده و اکنون سال‌هاست که غریبانه و تنها در آسایشگاه روزگار می‌گذراند؛ و ده ها و بلکه صدها نمونه دیگر از این دست که می توانند موجب افسردگی آدم‌ها شوند.

چه باید کرد؟

می‌توان به اختصار به دو دسته راهکار اشاره نمود. یکی راهکارهایی که ناظر به فردی است که از اسب افتاده ، و دوم راهکار هایی که دیگران و اطرافیان باید رعایت کنند.
عواملی همانند معنی زندگی، معنویت، توجه به ویژگی‌های مثبت خود، عدم توجه به نگاه دیگران، ترجیح وجه نوع دوستی تا فردگرایی، کاهش عطش دیده شدن و شهرت، از راهکارهایی است که می‌تواند فرد رابه سلامت از وهله‌ های افسرده وار گذر دهد.
در این شرایط بهترین کار «پیشگیری» است. برای پیشگیری گاهی خوب است خویشتن را در چگونگی شتاب شهرت و میزان توجه دیگران به خود را محاسبه، و به این موضوع فکر کنیم که همه این‌ها به زودی تمام می شوند. حتی اگر به این فکر کنیم که دیگران با انصاف و وفادار باشند، جسم ما به تدریج رو به سستی و افول می‌رود و هر آن، از طراوت جوانی ما کم می‌شود. عموما احساس ماندگاری و شاید حس جاودانگی مارا فریب خواهد داد و فراموش می‌کنیم که چه زود و چه دیر ، این موقعیت‌ها تمام می‌شوند.
«محاسبه» و «ارزیابی» خود در مواقعی، مارا از دلهره آنی در زمینه ذهنی و روانی درامان می‌دارد. به همین دلیل است که افسردگی ناشی از افتادن از اسب و خارج شدن از کانون توجه، برای کسانی که عادت به ارزیابی خود دارند و موقعیت‌های این چنینی را به عنوان «نعمت» و «فرصت‌هایی» برای خدمت بیشتر قلمداد می‌کنند، موضوعیت ندارد. این موضوع نشان می‌دهد که دلیل اصلی افسردگی، نوع نگاه غیر واقعی ما به زندگی است. «نگرش» مطلوب انسان به زندگی، قطعا مارا از اختلالات روانی دور می سازد.
همچنین، «معنویت» از جمله عوامل موثر در پیشگیری ونیز مقابله با رنج‌های روانی است. در معنویت مسجد(منظور معنویت دینی) همه امور مادی و معنوی زندگی انسان در ارتباط با «خدا» معنا پیدا می‌کند. دراین نگاه، معنویت بی خدا وجود ندارد. همه گرایش‌های فطری انسان در ارتباط با مبدأ هستی امکان بروز می یابند و رفتار سالم و مومنانه انسان را شکل می‌دهند.

اما کاری که دیگران می‌توانند انجام دهند، تداوم «احترام» و نیز «توجه» به کسانی است که از قله شهرت و موقعیت‌ های توجه آور فاصله گرفته اند. طبیعی است رها کردن شخصیت های برجسته، والدین سالخورده، هنرپیشه‌های قدیمی، ورزشکاران، بازنشسته ها، و دهها نمونه دیگر ممکن است موجب بروز افسردگی در آنان شود. وقتی افراد در هر موقعیت احساس کنند که به یکباره دور آنها خالی شده و مورد توجه و احترام قرار ندارند، امکان بروز واکنشهای افسرده وار در آنها زیاد است. راه این است که «ارتباط» خویش را با آدمهایی که روزی به دلایل زیاد مورد توجه بوده‌اند، حفظ کنیم و گاهی به آنها سر بزنیم و از آنها دلجویی کنیم. این رفتار هزینه‌ای ندارد اما در شادابی افراد مورد توجه، سخت موثر است.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید