درباره دکتر قریب در کنار مباحث اخلاقی رسالت اجتماعی هم مطرح بوده و او مصداق خوبی برای یک دانشمند مسئولیتپذیر است.
به گزارش نبأخبر،مهدی بازرگان، یدالله سحابی و محمد قریب را شاید با توجه به بورسیهای که به موجبش به فرانسه رفتند و برای خدمت به مردم بازگشتند، بتوان «سه یاردبستانی» دانست که هر کدام در حوزه علم و دانش در جایگاه ویژهای قرار داشتند؛ و در کنارش زندگیشان را محدود به دنیای علم و فضای آکادمیک نکردند و هر سه در زندگی سیاسی و اجتماعی هم سرآمد بودند.
این سه چهره یکبار دیگر در «یاد» و بهعنوان یازده استاد دانشگاه اخراجی که معترض به کنسرسیوم در سال 1333 بودند، در کنار هم قرار گرفتند و تبدیل به الگوی دانشمندانی شدند که خود را در بُعد اجتماعی محک زدند. اگر بازرگان و سحابی را چهرههای سیاسی و انقلابیای بدانیم که در دولت و مجلس جمهوری اسلامی ایران نقشآفرینی کردند، محمد قریب هم هیچ زمان از فضای سیاسی و حمایت اجتماعی مردم کوتاهی نکرد و شاید اگر او هم عمرش به پیروزی انقلاب میرسید، تلاشهایش را برای ارتقای زندگی مردم و جامعه ادامه میداد. انجمن ایرانی اخلاق در علوم و فناوری در جلسهای با عنوان «شخصیتهای علمی و مسئولیت اجتماعی» به فعالیت علمی و اجتماعی این سه چهره پرداختند که خلاصه بخش محمد قریب آن در ادامه میآید:
مصطفی معین-پزشک و فعال سیاسی| علم، اخلاق و مسئولیت اجتماعی از آن مباحثی است که رابطه تنگاتنگ و زنجیرهای با هم دارند. یک دانشمند زمانی میتواند مؤثر باشد که در حوزه اجتماعی هم ایفای نقش کند و اخلاق، باید هم بر علم و هم بر ارتباط با جامعه، حاکم باشد. یکی از نقشهایی که دانشمند میتواند داشته باشد پرداختن به چالشهای اجتماعی است. ما در کشوری هستیم که با چالشهای بسیاری مواجه میشود و اساتید و تحصیلکردههای ما باید در این زمینه نقش مفید و مؤثری داشته باشند و این محقق نمیشود مگر با ارتباط فعال با جامعه و البته یکی از روشهای مؤثر تلاش در راستای ارتقای حقوق شهروندی و دموکراسی است. جامعهای میتواند از یک ساختار دموکراتیک برخوردار باشد که مردمش از حقوق خود آگاه باشند و در جامعه ما آگاهی از همان حقوقهایی که در قانون اساسی آمده است و مطالبه آن به شکل خواست عمومی حائز اهمیت است. یک دانشمند باید در پیشبرد این هدف نقش داشته باشد. دانشمندان باید به ترویج مدیریت علمی در کشور هم توجه داشته باشند نه مدیریت صلواتی در کشور. در خاطرات مسئولانمان آمده که مثلاً با صلوات 200 مصوبه دولت را داشته اند و مردم را به خاک سیاه نشاندهاند.
درباره دکتر قریب در کنار مباحث اخلاقی رسالت اجتماعی هم مطرح بوده و او مصداق خوبی برای یک دانشمند مسئولیتپذیر است. در برخی از اسناد بینالمللی در کنگره بزرگ جهانی آموزش در قرن بیستویکم در پاریس و در سال 1999 در بوداپست بر این موضوع تاکید شده است که دانشگاه علاوه بر مسئولیت آموزشی و پژوهشی، مسئولیت اجتماعی هم بر عهده دارد. اگر دانشگاهی چنین مسئولیتی در خود نبیند از جایگاه دانشگاه بودن ساقط میشود. در دیدگاه جهانی و در کشور ما و براساس مبانی دینی این نگاه وجود دارد که هر چه سطح آگاهی، علم و دانش فرد بیشتر باشد، احساس مسئولیتش نسبت به جامعه باید بیشتر شود. هنوز دانشمندان و تحصیلکردهها در جامعه ما مورد احترام هستند و جامعه به آن اعتماد دارد و بر همین اساس در نظرسنجیها جزو گروه مرجع به شمار میرود. این مرجعیت فکری و اجتماعی و فرهنگی علتی برای بیشتر بودن احساس مسئولیت در جامعه است. طبیعتاً از دانشمندان ارائه راهکار برای بهبود سطح زندگی و پیشرفت انتظار میرود؛ موضوعی که در کشور ما در هیچ حوزهای مورد توجه قرار نگرفته است و ما زندگی ناسالمی در کنار سایر مسائل و مشکلات داریم. تکتک دانشمندان باید در این بین در دادگاه الهی و در دادگاه وجدانشان پاسخگو باشند. یکی از وظایف دیگر دانشمندان افزایش و تقویت فرهنگ تنوع و برابری است و ممانعت از افزایش تبعیض است. در این زمینه محمد قریب اگرچه استاد مستقیم من نبود و من بیشتر با برادر ایشان در ارتباط بودم اما در مورد ایشان بنا بر سخنان نزدیکان و دوستانشان از لحاظ شخصیت علمی و دانشگاهی و اجتماعی، نمونه بسیار خوب دانشمند اخلاقمدار و فعال در حوزه اجتماعی و سیاسی است. بهگونهای که مکتب قریب را باید مورد توجه قرار داد. محمد قریب در سال 1306 به فرانسه رفت و 12 سال بهصورت مستمر در دانشگاه رنس دورههای علمی پزشکی را گذراند و در سال 1318 اولین کتاب خود را بهعنوان «طب کودکان» نوشت.
قریب و بازرگان و سحابی سه یار دبستانی بودند و تا آخر فعالیت با هم بودند. او «پدر طب نوین کودکان» بود، او بهعنوان یک پزشک و دانشمند روزآمدی علمیشان کامل بود و در سال 1333 نشان افتخار علمی فرانسه را گرفت. در کنار آن، مردمداری او زبانزد بود و نحوه برخورد او با بیماران بهگونهای بود که انگار اعضای خانواده خودش در بستر بیماری است. او در راستای ترویج استفاده از داروهای مؤثر نقش داشت و طبابت را بهعنوان عبادت میدانست و خدمت به خلق را برای رضایت خالق میدانست. در فعالیت سیاسی و اجتماعی حتی در مسیر پیشبرد اهداف همراه با دیگر اساتید فعالیت میکرد و همواره، چه در طبابت و چه در زندگی اجتماعی پیرو قاعده طلایی بود که «هر چه بر خود میپذیری، برای دیگران هم بپذیر» و در قبال بیماران تاکید داشت، «اگر فرزند خودت بود چه میکردی؟». شخصیت دکتر قریب بهعنوان یک طبیب شخصیت یک دانشمند واقعی و اثرگذار بود. او هم در اخلاق پزشکی و هم در قبال مردم و جامعه، دلسوزی و شفقت داشت. رفتار او نسبت به جامعه و مردم و بیماران و آینده همراه با مسئولیتپذیری بود. چیزی که متاسفانه ضعف بسیاری از دانشمندان روزگار ماست؛ اینکه همزمان هم دغدغه گسترش علم و افزایش توانایی خود را داشته و هم بهعنوان چهره اثرگذار در فضای اجتماعی و سیاسی فعالیت داشته و صراحت کلام داشته باشند. یکی از خاطرات جالب از قریب درباره صراحت کلام و نداشتن لکنت زبان در برابر قدرتها این است که در دربار شاه وقتی حضور پیدا میکرد هم همین صراحت و جدیت را داشت. مثلاً وقتی یکی از شاهزادهها بیمار بود او را به دربار آوردند و او بیماریاش را سل تشخیص داد، همه برآشفتند و به حرفش توجه لازم را نداشتند. بیماری ادامه پیدا کرد و او را دوباره فراخواندند. اول، به آنها میگوید شما پزشک خانوادگی دارید. اگر تشخیصم را قبول ندارید بیمار را به او بسپارید (تنها پزشک خانواده دامپزشک بود). او را پیش از ورود معطل میکنند و او میگوید:«نکند فکر میکنید اگر مرا معطل کنید ویروس باسیل سل هم صبر میکند».
او در حوزه تخصصی خود تلاش بسیاری درباره مردم و آگاهیبخشی انجام داده بود و چهره محبوبی در میان مردم بود. شاید براساس زندگیاش چهرهای علمی و تمرکزش بر علم بود اما نه به این معنا که سیاسی نباشد و دید سیاسی نداشته باشد، وقتی بهعنوان یک دانشمند از جامعه خود شناخت داشته باشی و متکی برجامعه باشی اتفاقاً سیاسیترین هم هستی. قریب از همین دست دانشمندان بود. او سیاسی و طرفدار مصدق بوده است و در سال 1332 در جمع 11 استاد بود و از دانشگاه اخراج شد و بعد از 6 ماه با استقبال زیاد دانشجویان روبهرو شد و به دانشگاه بازگشت. به نهضت مقاومت شکل گرفته اگرچه عضو آن نشد کمک مالی کرد اما همواره کمکهایش به آن ادامه داشت. در همه سالها در راستای انتقاد از رژیم پهلوی و فساد از هر فرصتی استفاده کرد و از جمله فعالیتهای او کمک مالی به زندانیان سیاسی آن زمان بود. توجه داشته باشید براساس همین نگاه و الگوبرداری از همین چهرهها ما 4 ماه پس از انقلاب سمینار طب مردمی برگزار کردیم. بسیاری از جمله دکتر سامی، ابوالحسن بنیصدر و… در آن حضور داشتند. ما در این جلسه طب سیاست و طب اقتصاد، طب اجتماع و طب اخلاق را مورد بررسی قرار دادیم. در قطعنامه آن اعلام کردیم که ارتباط مادی پزشک و بیمار باید قطع شود؛ همه جنسهای دارویی باید ملی شود و… از آن آرمان والا الان به اینجا رسیدیم. از آن زمان که پزشکی را یک رسالت انسانی میدانستیم به اینجا رسیدیم. قریب نمونه یک پزشک اخلاقمدار بود که مسئولیتهای اجتماعی را بهطور جدی پیگیری میکرد و الان هم باید از افرادی همچون قریب الگوبرداری کنیم تا شاید فضای نامناسب زندگیمان بهبود پیدا کند.