سالگرد اضمحلال ابرقدرت شرق؛ اتحاد جماهیر شوروی چرا از بین رفت؟

به تحلیل نشریه «ورلد اطلس»

در مورد پرسترویکا، گورباچف اقتصاد بسیار متمرکز و برنامه ریزی شده شوروی را به روی برخی از شکل‌های محدود سرمایه گذاری آزاد گشود. شاید خاطره انگیزترین نمونه اقدام گشایش اولین شعبه مک دونالد در مسکو در سال ۱۹۹۰ بود. از سوی دیگر، گلاسنوست شامل افزایش، هرچند محدود، آزادی بیان بود. گورباچف فکر می‌کرد که اجازه دادن به آزادی بیشتر باعث تشویق انتقاد سازنده می‌شود که به نوبه خود نظام شوروی را بهبود می‌بخشد.

به گزارش نباءخبر، اتحاد جماهیر شوروی که پس از جنگ جهانی دوم به عنوان یکی از دو ابرقدرت جهانی و رقیب آمریکا ظهور کرده بود، برخلاف بسیاری از پیش بینی ها و انتظارات، کمتر از نیم قرن بعد فروپاشید و به تاریخ پیوست.
اتحاد جماهیر شوروی پس از انقلاب روسیه در سال ۱۹۲۲ ایجاد شد. پس از پایان جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵، این کشور به عنوان یکی از دو قدرت برتر جهانی، همراه با ایالات متحده ظاهر شد. بنابراین، بسیاری بر این باور بودند که برای چندین دهه، حتی قرن‌ها به حیاتش ادامه می‌دهد. با این حال، این پیش بینی‌ها نادرست بود و اتحاد جماهیر شوروی در اوایل دهه ۱۹۹۰ منحل شد. اما چه چیزی باعث این فروپاشی شد؟ چگونه ممکن است که کشوری با این میزان قدرت و نفوذ در یک بازه زمانی نسبتاً کوتاه دیگر وجود نداشته باشد؟ «ورلد اطلس» در این مقاله به برخی از دلایل این رویداد پرداخته است.

گورباچف در کنار پوتین جوان

گورباچف در کنار پوتین جوان

میخائیل گورباچف
میخائیل گورباچف آخرین رهبر اتحاد جماهیر شوروی تا زمان انحلال آن در سال ۱۹۹۱ بود.

در ۱۱ مارس ۱۹۸۵، میخائیل گورباچف دبیر کل اتحاد جماهیر شوروی شد. لئونید برژنف، رهبر قبلی شوروی مخالفان سیاسی را سرکوب کرد، اما تنها ناظر اقتصاد راکد بود و تهاجم فاجعه بار به افغانستان هم کمکی به آن نکرد. هدف گورباچف پرداختن به این مسائل بود و آن‌ها را برای نظام شوروی بالقوه کشنده می‌دانست. بنابراین، در کنار کار‌های دیگر، دو سیاست عمده را به اجرا گذاشت: پرسترویکا (تجدید ساختار اقتصادی) و گلاسنوست (باز کردن فضای سیاسی). در مورد پرسترویکا، گورباچف اقتصاد بسیار متمرکز و برنامه ریزی شده شوروی را به روی برخی از شکل‌های محدود سرمایه گذاری آزاد گشود. شاید خاطره انگیزترین نمونه اقدام گشایش اولین شعبه مک دونالد در مسکو در سال ۱۹۹۰ بود. از سوی دیگر، گلاسنوست شامل افزایش، هرچند محدود، آزادی بیان بود. گورباچف فکر می‌کرد که اجازه دادن به آزادی بیشتر باعث تشویق انتقاد سازنده می‌شود که به نوبه خود نظام شوروی را بهبود می‌بخشد.

تابلوی خطر در نزدیکی نیروگاه اتمی چرنوبیل

تابلوی خطر در نزدیکی نیروگاه اتمی چرنوبیل

فاجعه چرنوبیل
در حالی که پرسترویکا اثرات مثبتی داشت، اما به اندازه‌ای که گورباچف امید داشت، موفق نبود. علاوه بر این، فضای باز سیاسی محدود ناشی از گلاسنوست، به جای اصلاح نظام شوروی باعث تنش‌های قابل توجهی شد. به عنوان مثال، گورباچف همچنان تلاش می‌کرد فاجعه چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ را که در نهایت هزاران نفر در آن کشته شدند، پنهان کند. افشای این موضوع خشم بسیاری از شهروندان شوروی را برانگیخت و رفته رفته به اعتراضات گسترده‌ای تبدیل کرد که بر سابقه وحشتناک محیط زیستی اتحاد جماهیر شوروی متمرکز بود. در سال‌های بعد از کشور‌های بالتیک گرفته تا قفقاز و اوکراین، شاهد اعتراضات بیشتر و بیشتری بودند. این اعتراضات در حالی که در هدف دقیقشان اندکی متفاوت بودند، همگی نشان دهنده نارضایتی عمومی از دولت شوروی بودند. زمانی که این اعتراضات با یک اقتصاد مسئله دار همراه شد – که هزینه‌های احیای چرنوبیل و جنگ در افغانستان به آن دامن می‌زد– اتحاد جماهیر شوروی در موقعیت بسیار مخاطره‌آمیزی نسبت به گذشته قرار گرفت.

نگهبانان مرزی نظاره گر جمعیتی که روی دیوار برلین تجمع کرده اند

نگهبانان مرزی نظاره گر جمعیتی که روی دیوار برلین تجمع کرده اند

سقوط دیوار برلین
تا سال ۱۹۸۹، این اعتراضات نه تنها در اتحاد جماهیر شوروی، بلکه در سراسر بلوک شرق به جنبش‌های انقلابی تمام عیار تبدیل شد. در فوریه همان سال، بسیاری از اعضای «همبستگی»، یک اتحادیه مستقل کارگری و جنبش ضد استبدادی لهستان، توانستند در اولین انتخابات نیمه آزاد پیروز شوند. در ماه آوریل، ۱۵۰ مایل سیم خاردار در مرز مجارستان و اتریش برچیده شد. با این حال، شاید مهم‌ترین رویداد فروریختن دیوار برلین در ۹ نوامبر بود. دولت آلمان شرقی در آن روز اعلام کرده بود که عبور محدود از مرز به سمت برلین غربی مجاز خواهد بود. نگهبانان که در جمعیت افرادی که سعی در عبور از مرز داشتند غرق شده بودند، راه را به روی همه باز کردند و عملاً به شکاف بین آلمان شرقی و غربی پایان دادند.

اعلامیه‌های استقلال، از دست دادن حمایت روسیه، و انحلال اتحاد جماهیر شوروی
سقوط دیوار برلین توسط اعلام استقلال بسیاری از جمهوری‌های شوروی همراه شد. برخی از برجسته‌ترین نمونه‌ها شامل استونی، لتونی و لیتوانی بود که همگی در سال ۱۹۹۰ رسما اعلام استقلال کردند. در طول آشفتگی سال‌های گذشته، تعداد فزاینده‌ای از روس‌ها احساس می‌کردند که باید پول بیشتری برای روسیه به جای سایر بخش‌های اتحاد جماهیر شوروی خرج شود. یکی از این ملی گرایان، بوریس یلتسین بود که در ژوئن ۱۹۹۱ به عنوان رئیس جمهور جمهوری فدراتیو سوسیالیستی روسیه شوروی انتخاب شد. این انتخابات نشان داد که اتحاد جماهیر شوروی به رمق‌های آخر رسیده، زیرا بیشتر جمعیت و حمایت اقتصادی آن توسط روسیه تامین می‌شد. در نهایت، با وجود تنش‌ها و حتی تلاش برای کودتا توسط تندرو‌های شوروی، یک سری توافق‌نامه‌ها و قرارداد‌ها که در ۲۶ دسامبر ۱۹۹۱ در پارلمان شوروی به رای گذاشته شد، اتحاد جماهیر شوروی را منحل کرد.

البته نباید فراموش کرد که فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی یکی از بزرگترین رویدادهای قرن بیستم بود و طبیعتا هیچ پاسخ کوتاهی برای چرایی و چگونگی روی دادن این اتفاق پیچیده وجود ندارد. آنچه گفته شد تنها مختصری از دلایل مهم آن بود.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید