جدای از تشدید هرج و مرج اقتصادی جهانی، حمله چین به تایوان و جدایی متعاقب این جزیره، احتمالا مسیر تاریخ سیاسی قرن بیست و یکم را مشخص خواهد کرد. رئیس جمهور چین به ارتش دستور داده که تا سال 2027 برای حمله به تایوان آماده باشند، از همین رو زمان برای تغییر مسیر روابط رو به وخامت ایالات متحده و چین به سرعت در حال سپری شدن است.
به گزارش نبأخبر، احتمال حمله چین به تنگه تایوان، به بزرگ ترین دغدغه رهبران جهان تبدیل شده؛ بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که در صورتوقوع چنین سناریویی، ساختار اقتصاد جهان در هم می شکند و این گزاره بیش از همه برای غرب پر هزینه خواهد بود.
مذاکرات بایدن و شی در حاشیه کنفرانس اقتصادی آسیا و اقیانوسیه می تواند زمینه ساز وقوع زنجیره ای از رویدادهای غیرقابل توقف شود. اگر دو قدرت بزرگ جهان نتوانند پس از پنج ماه گفتگوهای مقدماتی به توافق برسند، خطر واگرایی دائمی، پیامدهای منفی و عمیقی به دنبال دارد.طبیعتا چین و آمریکا در باب موضوعاتی چون بی اعتنایی پکن به اصل مالکیت معنوی و استعمار دریای چین جنوبی از طریق ایجاد جزایر نظامی مصنوعی توسط اژدهای زرد با یکدیگر اختلاف هایی جدی دارند اما مسئله تایوان، مسئله ای جدا و در عین حال با اهمیتی است.
پس لرزه های طلاق چین و آمریکا
چشم طمع چین به تایوان بیش از همه نظام اقتصادی بینالمللی را تهدید می کند. ایالات متحده در باب حمله احتمالی چین به تایوان از منظر راهبردی موضعی مبهم داشته و دارد. مداخله احتمالی چین طبیعتا فرایند انتخابات ریاستجمهوری تایوان که ماه ژانویه برگزار می شود را تحت تاثیر قرار خواهد داد، هرچند چین به دنبال این است که این چالش را با توسل به موضعگیریهای نظامی تهدیدآمیز به نفع خود پایان دهد.فعلا بایدن جنگ سرد تازه را کم اهمیت جلوه داده و ظاهرا ترجیح می دهد خطر چین را دست کم بگیرد. از منظر ایالات متحده، اصل ماجرا، حذف وابستگی های حیاتی، صنایع استراتژیک و زنجیره های تامینی است که در حال حاضر تحت سلطه چین قرار دارند. شوک عظیم حاصل از چنین جدایی احتملا موجب خواهد شد تا تمامی بازیگران ناچار شوند یکی از دو قدرت را انتخاب کنند.
سوال مهم این است که آیا رویکرد بایدن برای کاهش تهدیدها در صورت حمله نظامی چین به تایوان، زمینه ساز طلاق اقتصادی چین و آمریکا میشود یا خیر. به نوشته مرکز تحلیل سیاست اروپا(سپا)، جزیره تایوان که از منظر داشتن فن آوری پیشرفته بسیار با اهمیت است، به سان ابری سیاه بر فراز روابط دوجانبه دو غول جهان نمایان است. فعلا پین ثابت کرده که نمی خواهد یک گام از موضعش در ارتباط با حاکمیت بر تایوان عقب نشینی کند. همانطور نشی» تاکید دارد، این موضع گیری نشان می دهد که حاکمیت چین بر تایوان “هسته اصلی منافع اصلی اژدهای زرد” را تکیل می دهد که فضای کمی برای تغییر قرمزترین خطوط باقی می گذارد.
جهان در یک قدمی جنگ سرد اقتصادی
حال اگر چین تصمیم بگیرد احتیاط را کنار بگذارد، یک مدل ثابت از آنچه ممکن است اتفاق بیفتد وجود دارد. اظران می گویند، به جدایی غرب از روسیه پس از حمله به اوکراین نگاه کنید، و این رخداد را حداقل با ده ضرب کنید، تا اندازه متفاوت اقتصاد چین و آمریکا را محاسبه کنید.کشورها فعلا درگیر پس لرزه های همهگیری جهانی و بهای بالای انرژی ( گزاره ای که به واسطه حمله روسیه به اوکراین رخ داد)و همچنین نرخهای بهره بالاتر جهانی در آستانه فروپاشی قرار دارد. همه اینها برای اعضای گروه بیست به نگرانی جدی تبدیل شده؛ گروهی متشکل از بازیگرانی که افزایش بدهی را تجربه می کنند. طبیعتا اقتصاد جهانی نمی تواند شوک بزرگ دیگری را تحمل کند.
جدای از تشدید هرج و مرج اقتصادی جهانی، حمله چین به تایوان و جدایی متعاقب این جزیره، احتمالا مسیر تاریخ سیاسی قرن بیست و یکم را مشخص خواهد کرد. رئیس جمهور چین به ارتش دستور داده که تا سال 2027 برای حمله به تایوان آماده باشند، از همین رو زمان برای تغییر مسیر روابط رو به وخامت ایالات متحده و چین به سرعت در حال سپری شدن است.به گفته تحلیلگران، تعامل شکننده دیپلماتیک پکن با واشنگتن در سالهای اخیر با باز ماندن تنها خطوط ارتباطی محدود و در سایه (چیزی که چین همچنان در برابر آن مقاومت میکند) خطر جدی وجودی برای نظم سیاسی و اقتصادی جهانی ایجاد میکند.دولت بایدن به درستی بر تقویت انعطافپذیری زنجیرههای تامین حیاتی ایالات متحده متمرکز شده تا بدین طریق برخی از بدترین پیامدهای جنگ سرد اقتصادی را کاهش دهد.
زنگ خطری که به صدا در آمد!
استراتژی دونالد ترامپ، رقیب جمهوری خواه پیشرو بایدن برای تعامل با چین، هر چه باشد، بعید است که احساس ثبات بیشتری را به روابط دو بازیگر تزریق کند. مگر اینکه چنین ثباتی منعکس کننده تمایل شی برای دیدن دوره جدیدی از انزواگرایی آمریکا باشد که در چارچوبش واشنگتن پل متحرک بالا برده می شود و در صورت حمله چین از تایوان چشم پوشی می کند.شروع به صدا درآوردن زنگ خطر آسان است. به نظر می رسد که ما در پنج تا 10 سال آینده وارد عصر پرچالشی خواهیم شد؛ عصری که احتمالا واقعیت های اقتصاد جهانی را تغییر خواهد داد.
تنها چیزی که به نظر می رسد رهبران چین و آمریکا در مورد آن توافق دارند، اهمیت یارکشی است. در این میان اگر چین و روسیه فاصله بگیرند، آنگاه هر طرفی که دسترسی بیشتری به بازارهای جهانی داشته باشد، در نهایت برنده خواهد شد (علیرغم اینکه چنین پیروزی نشان دهنده زیان خالص عظیمی برای اقتصاد جهانی است).به همین دلیل است که برای هر دو کشور بسیار مهم است که برای جلوگیری از واگرایی استراتژیک بیشتر فعلا به اهرم های دیپلماتیک متوسل شود.