قاسم سلیمانی وزیر خارجه دوم ایران است

به نقل از صدا نیوز ، نفوذ استراتژیک روزافزون ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) به همان اندازه که برای آمریکایی‌ها تلخ است، نقل محفل اندیشکده‌های این کشور نیز هست. بدون اغراق می‌توان گفت هفته‌ای در این اندیشکده‌ها نمی‌گذرد، مگر آن‌که گزارشی درباره چگونگی برخورد با این نفوذ همه‌جانبه و قدرت نرم و سخت و تعیین‌کننده منطقه‌ای […]

به نقل از صدا نیوز ، نفوذ استراتژیک روزافزون ایران در غرب آسیا (خاورمیانه) به همان اندازه که برای آمریکایی‌ها تلخ است، نقل محفل اندیشکده‌های این کشور نیز هست. بدون اغراق می‌توان گفت هفته‌ای در این اندیشکده‌ها نمی‌گذرد، مگر آن‌که گزارشی درباره چگونگی برخورد با این نفوذ همه‌جانبه و قدرت نرم و سخت و تعیین‌کننده منطقه‌ای ایران نوشته شود.

نگاهی گذرا به گزارش‌های اندیشکده‌های آمریکا درباره قدرت منطقه‌ای و بین‌المللی ایران، صرف‌نظر از این‌که موضوع این گزارش‌ها قدرت نرم ایران باشد و یا قدرت سخت ایران، یا ظرفیت‌های تأثیرگذاری تهران بر تحولات غرب آسیا (خاورمیانه) باشد و یا توان موشکی، دست‌کم دو واقعیت را به وضوح آشکار می‌کند: اولاً، پرتکرارترین کلیدواژه در این گزارش‌ها، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است؛ و دوماً، هر جا صحبت از سپاه پاسداران می‌شود، بلافاصله نقش نیروی قدس و فرمانده این نیرو یعنی سرلشکر قاسم سلیمانی نیز پررنگ می‌شود.اندیشکده‌های آمریکایی، حاج قاسم سلیمانی را مهم‌ترین بازیگر در عرصه استراتژی منطقه‌ای ایران می‌دانند

اشاره ترامپ به تحریم سپاه پاسداران در سخنرانی روز جمعه (۲۱ مهر ۹۶) وی درباره استراتژی جدیدش مقابل ایران نیز تأییدی بر همین واقعیت است که رئیس‌جمهور آمریکا از قدرت منطقه‌ای کشورمان به ستوه آمده و درصدد است تا از خط قرمز مستأجرهای قبلی کاخ سفید عبور کند و نام سپاه پاسداران را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار دهد تا بلکه با تحریم این سازمان بتواند مهم‌ترین اهرم ایران برای دست‌یابی به اهدافش در منطقه را از کار بیندازد.

این تصمیم ترامپ علیه سپاه پاسداران، در عین خودداری او از به‌اصطلاح پاره کردن توافق هسته‌ای با اختیار قانونی‌اش، به خوبی نشان می‌دهد که اگرچه وی به حماقت شهرت پیدا کرده، اما حتی او هم می‌داند که «اگر» توافق هسته‌ای را صرفاً یکی از عوامل مؤثر در تقویت نقش منطقه‌ای و بین‌المللی ایران بدانیم، قطعاً سپاه پاسداران، به تنهایی، زمینه‌ساز چندین و چند عامل بزرگ‌تری است که بازیگران مهمی را در غرب آسیا (خاورمیانه) در تیم ایران گرد هم آورده است. به اعتقاد بسیاری از اندیشکده‌های آمریکایی، این موفقیت سپاه پاسداران بیش از هر چیز دیگری، تحت تأثیر فرماندهی و تدبیر سرلشکر قاسم سلیمانی است.

قاسم سلیمانی؛ از فرمانده جنگ تا وزیر خارجه

در همین رابطه، پایگاه اینترنتی مجله آمریکایی «واشینگتن‌اگزمینر» چندی پیش طی گزارشی[۱] به قلم «مایکل روبین» مقام سابق پنتاگون و کارشناس امور ایران و غرب آسیا (خاورمیانه) در اندیشکده «مؤسسه امریکن‌اینترپرایز» به نکته‌ای قابل‌توجه درباره سردار سلیمانی، یکی از مهم‌ترین مهره‌های سپاه پاسداران، اشاره می‌کند. روبین که دیدگاه‌هایش درباره ایران به دلیل زندگی کردن او در کشورمان بعد از انقلاب اسلامی برای تحلیلگران آمریکایی بسیار حائز اهمیت است، در وصف شخصیت قاسم سلیمانی می‌نویسد: «اگر از بسیاری از ایرانی‌ها درباره سلیمانی بپرسید، او را به عنوان یک قهرمان توصیف می‌کنند» چراکه در کنار بسیاری از مقامات ایران که «صحبت» می‌کنند، قاسم سلیمانی «عمل» می‌کند.

روبین سپس نمادی از حضور عملیاتی سرلشکر سلیمانی در صحنه نبرد را انتشار تصویری می‌داند که این فرمانده ایرانی در آن، با سربازان ایرانی و غیرایرانی در جبهه‌های جنگ علیه داعش در عراق چای می‌نوشد. وی در ادامه برای آن‌که مخاطبان آمریکایی‌اش جایگاه سلیمانی در دیدگاه مردم ایران را درک کنند، او را با «جیمز متیس» وزیر دفاع کنونی آمریکا مقایسه می‌کند که از دیدگاه روبین «یک سربازِ واقعاً سرباز [و جنگ‌دیده]» است.

کارشناس امریکن‌اینترپرایز البته نقش قاسم سلیمانی در عراق و سوریه را صرفاً فرماندهی عملیاتی و جنگی نمی‌داند، بلکه می‌نویسد: «سلیمانی رفته‌رفته در عراق و نقاط دیگر منطقه، وجهه‌ای متفاوت را پیدا کرده است: چهره یک دیپلمات معامله‌گر و ماهر.» روبین در ادامه اذعان می‌کند: «در حالی که تا پیش از این، مقامات آمریکایی تمام شب را با سیاستمداران عراقی در اتاق‌های پر از دود جلسه می‌گرفتند تا با سختی به اتفاق‌نظر برسند یا از عراقی‌ها امتیاز بگیرند، اکنون به دلیل شخصیت سفیرانی که واشینگتن به بغداد می‌فرستد، ترس از امنیت، و یا صرفاً طراحی [سیاست‌های متفاوت درباره عراق در کاخ سفید]» نقش هماهنگی عملیاتی و سیاسی با عراقی‌ها اکنون به ایران واگذار شده است.

حضور دیپلماتیک سردار سلیمانی در غرب آسیا (خاورمیانه)

مایکل روبین که سابقه زیادی در تعریف کردن از ایران یا ایرانی‌ها ندارد، در اعترافی نادر مثال‌هایی از نقش دیپلماتیک سردار سلیمانی را این‌گونه بیان می‌کند: «هم‌زمان با بروز بحران کرکوک، این سلیمانی بود که میان «اتحادیه میهنی کردستان»، شبه‌نظامیان شیعه و دولت فدرال عراق توافقی ایجاد کرد که موجب جلوگیری از خون‌ریزی شد. هم‌چنین اگرچه بحث‌های زیادی در مورد فرقه‌گرایی ایران وجود دارد، اما حتی سیاستمداران سنی هم برای آن‌که کار خود را پیش ببرند، صدای خود را به گوش دیگران برسانند و آتش تنش‌ها و بحران‌ها را خاموش کنند، به بحث و مذاکره با سلیمانی روی می‌آورند.»

نویسنده گزارش به نقش سرلشکر سلیمانی در سوریه نیز اشاره می‌کند و می‌نویسد: «این [نقش دیپلماتیک قاسم سلیمانی] فقط هم در عراق نیست، بلکه سلیمانی در سوریه نیز حضور دارد. وی علاوه بر کمک به تثبیت قدرت حکومت بشار اسد و حزب‌الله و تسهیل اعزام نیروهای ایرانی به سوریه، به تشکیل ائتلاف‌های قبیله‌ای و سیاسی نیز کمک می‌کند و این ائتلاف‌ها موازنه قدرت را به سود اسد تغییر می‌دهند.» روبین سپس این‌گونه نتیجه می‌گیرد که وجود قاسم سلیمانی در ایران به این معناست که تهران نه تنها یک استراتژی منطقه‌ای دارد، بلکه افرادی را هم دارد که این استراتژی را هماهنگ و اِعمال می‌کنند.

این کارشناس آمریکایی در بخش پایانی گزارش خود با طعنه به توافق هسته‌ایِ دولت اوباما با ایران، توضیح می‌دهد که اگرچه «جان کری» وزیر خارجه سابق آمریکا توافق هسته‌ای را با محمدجواد ظریف امضا کرد، اما ایران یک وزیر خارجه دیگر نیز دارد که توافق‌های این کشور در غرب آسیا (خاورمیانه) را امضا می‌کند و او کسی نیست جز قاسم سلیمانی. به عقیده نویسنده، واشینگتن هر قدر هم که از نفوذ ایران در عراق شاکی و ناراحت باشد، باز هم تا زمانی که وزارت خارجه این کشور و پنتاگون حاضر نشوند با مقامات عراق، آن‌گونه ارتباط برقرار کنند که سلیمانی ارتباط برقرار می‌کند، نباید انتظار داشته باشند عراقی‌ها تعهدات کاخ سفید نسبت به بغداد را جدی بگیرد.

روبین در نهایت می‌نویسد: «برت مک‌گورگ، نماینده ویژه آمریکا در عراق، توانایی‌های خود به عنوان یک دیپلمات را اثبات کرده است، اما به اندازه سلیمانی «پای کار» نیست، و به علاوه، عراقی‌ها معتقدند که وی از جانب کاخ سفید اختیاراتی را ندارد که سلیمانی از جانب رهبر ایران از آن‌ها برخوردار است.» ایران‌شناس اندیشکده مؤسسه امریکن‌اینترپرایز به وضوح خطاب به مقامات کنونی کاخ سفید نیز هشدار می‌دهد: «کسی که می‌ترسد وارد زمین [رقابت و جبهه جنگ] شود، نمی‌تواند روی نتیجه بازی تأثیر بگذارد.»

گزارش مایکل روبین، اولین مورد از گزارش‌هایی نیست که اندیشکده‌های آمریکایی در آن‌ها به نقش تعیین‌کننده سرلشکر سلیمانی در تحصیل و اِعمال قدرت منطقه‌ای ایران و بعکس محروم بودن آمریکا از وجود شخصیتی که حتی قابل‌مقایسه با سردار سلیمانی باشد، اعتراف می‌کنند. هم‌چنین، این گزارش‌ها منحصر به همین چند روزِ اخیر و بعد از سخنرانی ترامپ و تهدید او به تحریم سپاه پاسداران هم نیست. به عنوان مثال، اندیشکده «مؤسسه واشینگتن برای سیاست خاور نزدیک» نیز اخیراً طی گزارشی با بررسی راه‌های پیش روی ترامپ برای تلاش در جهت «مهار و عقب راندن شبه‌نظامیان تحت حمایت ایران»، به نقش قاسم سلیمانی در هماهنگی و جهت‌دهی به قدرت منطقه‌ای ایران اعتراف کرده است .

مؤسسه واشینگتن در این‌باره می‌نویسد: «در ایران، نهادهای مختلفی در شکل‌گیری و تقویت نیروهای نیابتی نقش دارند، اما می‌توان به یک شخصیت محوری اشاره کرد که بر بسیاری از پروسه‌های لازم برای حمایت از شبه‌نظامیان تحت حمایت تهران «سوار» است: این فرد کسی نیست جز سرلشکر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران.» «مایکل نایتس» نویسنده گزارش مؤسسه واشینگتن نیز مانند مایکل روبین به عدم وجود فردی مانند سردار سلیمانی در آمریکا اعتراف می‌کند و خطاب به دولت ترامپ یادآور می‌شود: «اکنون جای طرح این سؤال است: «قاسم سلیمانی» ما کیست؟»

گزارش‌های اندیشکده‌های آمریکایی از یک سو، و تأکید ترامپ در سخنرانی اخیرش درباره استراتژی ضدایرانی دولت جدید آمریکا از سوی دیگر، باز هم یک نکته را در تقابل میان آمریکا و ایران روشن کرده‌اند: چنان‌که رهبر انقلاب نیز بارها تأکید کرده‌اند، هر کشوری که مقابل آمریکا یک قدم به عقب برود، نباید منتظر باشد تا آمریکایی‌ها نیز یک گام به عقب بردارند، بلکه باید بداند که آمریکایی‌ها قطعاً یک قدم جلوتر خواهند آمد.

رهبر انقلاب بارها تأکید کرده‌اند که عقب‌نشینی مقابل آمریکا نتیجه‌ای جز جسورتر شدن این کشور ندارد

سرنوشت مذاکرات و توافق هسته‌ای پس از تغییر دولت در آمریکا اکنون در هاله‌ای از ابهام فرو رفته است و ممکن است با یک امضای ترامپ، خورشید برجام غروب کند. این وضعیت، نتیجه عقب‌نشینی مقابل آمریکا و تن دادن به مذاکره با این کشور و اعتقاد به قابل‌اعتماد بودن واشینگتن و یا دست‌کم کشورهای اروپایی است (گزارش مشرق را از این‌جا بخوانید).

توافق هسته‌ای با آمریکا، نتیجه یک نوع از دیپلماسی و قدرت منطقه‌ای ایران (به اعتراف آمریکایی‌ها) نتیجه نوع دیگری از دیپلماسی است. با این حال، به وضوح مشخص است که دیپلماسی از نوع «حاج قاسمی»، بسیار موفق‌تر بوده و احتمالاً تحریم‌ها علیه سپاه پاسداران نیز به خیال خام تکرار تجربه دیپلماسی برجامی این‌بار در مورد تعهد ایران به «مقاومت» است.


ارسال یک پاسخ

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید!
لطفا نام خود را در اینجا وارد کنید