رادلت در کتاب «موج عظیم» خود نشان میدهد که پیشرفت برای فقرزدایی در جهان نه تنها ممکن بوده، بلکه در حال حاضر در سراسر جهان در حال روی دادن است. او برای مدعای خود شصت کشور در حال توسعه مانند: هند، کره جنوبی، بوتسوانا، برزیل، کستاریکا، اندونزی، شیلی، فیلیپین، بلغارستان، مولداوی، غنا، لیبریا، سنگال وغیره را مثال میزند.
به گزارش نبأ خبر، استیون پینکر در کتاب معروف خود «اینک روشنگری» به نقل از استیون رادلت اقتصاددان آمریکایی مینویسند: «در سال 1976، مائو [کمونیست چین] به تنهایی و بهطور چشمگیری مسیر فقر جهانی را با یک اقدام ساده تغییر داد: او درگذشت».
استیون پینکر رویکرد خوشبینانه به وضعیت بشر دارد و در کتاب خود در فصلی درباره ثروت، اشاره میکند که چگونه حرکت به سمت بازارهای آزاد در اروپای شرقی، چین، هند، اندونزی و سایر کشورها ثروت را به شدت افزایش داده و باعث شده که فقر مانند سنگی از کوه سقوط کند. در عین حال رادلت نیز میگوید که دوران دیکتاتورهای مصلحی مانند لی کوان یو (نخست وزیر سابق سنگاپور) گذشته و حالا فقط حرکت به سوی دموکراسی است که میتواند توسعه و رفاه را به همراه بیاورد.
رادلت در کتاب «موج عظیم» خود نشان میدهد که پیشرفت برای فقرزدایی در جهان نه تنها ممکن بوده، بلکه در حال حاضر در سراسر جهان در حال روی دادن است. او برای مدعای خود شصت کشور در حال توسعه مانند: هند، کره جنوبی، بوتسوانا، برزیل، کستاریکا، اندونزی، شیلی، فیلیپین، بلغارستان، مولداوی، غنا، لیبریا، سنگال وغیره را مثال میزند. گرچه او در این کتاب به عقبگردها و استثنا هم اشاره میکند. در دهه هشتاد حدود هشتاد کشور دیکتاتوری در حال توسعه وجود داشته که اینک به بیست کشور رسیده که نشان میدهد بقیه از حصار فقر و استبداد خارج شدهاند.
شاید بتوان گفت کتاب «موج عظیم» استیون رادلت، همراه و همگام با کتاب «اینک روشنگری» استیون پینکر باشد. دیدگاه دو متفکری که بر این عقیدهاند زمانی کشورهایی دیکتاتوری ـ حتی دیکتاتوریهای مصلح و توسعه گراـ میتوانند مردم کشور خود را از قعر فقر و بیچارگی نجات دهند که توانسته باشند، سیاست خارجی خود را اصلاح کرده، از ناآزادیهای عمومی بکاهند و اصلاحات موفق اقتصادی را پیادهسازی کنند. هر دو نویسندگان با مثال زدن چین و فوت مائو به این نتیجه میرسند که چین دیکتاتوری زمانی توانست به توسعه دست یابد که نظام سیاسی آن به سمت آزادسازی رفته و از هرگونه تنگنظریها و تحدیدها فاصله بگیرند. به گفته رادلت در دهه ۱۹۸۰ ( به طور مشخص ۱۹۸۹) دنگ شیائوپینگ به عنوان رئیس کمیسیون مرکزی نظامی چین، از آخرین پست رسمیاش یعنی رهبری حزب کمونیست، استعفا داد. دنگ با کنار گذاشتن کمونیسم مائوتسه تونگ و در نظر گرفتن اقتصاد مختلطتر و مبتنی بر بازار، اقتصاد چین را متحول کرد. استعفای او یک تغییر سیاسی کلیدی بود:«این امر عملا به سنت رهبران چینی که مانند امپراتورها تا زمان مرگ حکومت میکردند، پایان داد.»
او ادامه میدهد که در همین حال، پنج هزار مایل دورتر در برلین، دولت آلمان شرقی تسلیم یک تحول عظیم شد و برای اولین بار در بیست و هشت سال گذشته مرزهای غربی کشور را باز کرد. دیوار برلین فروریخت؛ روابط سیاسی و نظامهای موجود در سراسر جهان در شرف انجام تغییرات لرزهای – بیشتر در اروپای شرقی ، بلکه در نامیبیا و کشورهای در حال توسعه در سراسر جهان بودند.
او این نتیجه را میگیرد که در نهایت آنکه کمونیسم به عنوان یک نظام اقتصادی و سیاسی آخرین ذرههای اعتبار خود را از دست خواهد داد. ایدهها و ایدئولوژیها تغییر خواهند کرد؛ تجارت و فناوری گسترش مییابد و دهها کشور در حال توسعه سیستمهای سیاسی پر جنبوجوشتر و پاسخگوتر و استراتژیهای اقتصادی بازتر و مبتنی بر بازار را در نظر خواهند گرفت.
استیون رادلت نیز مانند دیگر اندیشمندان علوم سیاسی بر این عقیده است که دموکراسی هم مانند دیگر نظامها سیاسی دارای کمبودها و نقصهایی است، با این وجود اما تبدیل به هنجاری که شده دولت ها میتوانند با اتکا به آن توسعه اقتصادی و اجتماعی را فراهم کرده و رفاه اجتماعی به وجود آورند.