به نقل ازصدانیوز ، یورو به محدوده بحرانی دیگر نزدیک می شود. ایتالیا سومین اقتصاد بزرگ حوزه یورو به شمار می آید. اما همین مردم ایتالیا درنهایت دولتی را انتخاب کرده اند که میتوان گفت نسبت به یورو خوشبین نیست و این ارز را نمی خواهد. این امر هیچکس را غافلگیر نمی کند چرا که همه […]
به نقل ازصدانیوز ، یورو به محدوده بحرانی دیگر نزدیک می شود. ایتالیا سومین اقتصاد بزرگ حوزه یورو به شمار می آید. اما همین مردم ایتالیا درنهایت دولتی را انتخاب کرده اند که میتوان گفت نسبت به یورو خوشبین نیست و این ارز را نمی خواهد. این امر هیچکس را غافلگیر نمی کند چرا که همه از آن مطلع هستند.
انتظار میرود که ایتالیا به نوعی عقب نشینی داشته باشد؛ یعنی پیشبینی میشود تنظیمات ارزی خیلی ضعیف باشد و درنهایت قدرتهای مسلط نظیر آلمان مداخله خواهند کرد. کشوری نظیر آلمان با مداخله خود تلاش خواهد کرد اصلاحات لازم و ضروری را به انجام برساند علاوه بر آن روی حل مشکلات بزرگ نیز تأکید خواهد داشت به طوریکه سیاست ها تغییر کنند تا همه چیز به نفع اقتصاد حوزه یورو پیش برود. البته همه اینها می تواند به نوعی آتش هیجانات داخلی را روشن کند.
ن راه اندازی شده، عملکرد بسیار ضعیفی از خود نشان داده است. تولید ناخالص داخلیِ حقیقیِ آن در سال ۲۰۱۶ برابر با تولید ناخالص داخلیِ حقیقیِ آن در سال ۲۰۰۱ بوده است. اما اقتصاد حوزه یورو به صورت کلی عملکرد خوبی نداشته است. یعنی از یک سو اقتصاد ایتالیا عملکرد ضعیفی داشته و از سوی دیگر اقتصاد حوزه یورو ضعیف عمل کرده است. در مورد حوزه یورو نیز تولید ناخالص داخلیِ حقیقی در فاصله سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۶ در مجموع تنها ۳درصد بوده است. جالب اینجاست که در سال ۲۰۰۰ یعنی یک سال پس از آنکه یورو معرفی و روانه بازارهای اروپایی و در نهایت بازارهای جهانی شد، اقتصاد ایالات متحده به تنهایی ۱۳درصد بزرگ تر از اقتصاد حوزه یورو بود. در سال ۲۰۱۶ اقتصاد آمریکا ۲۶درصد بزرگتر از اقتصاد حوزه یورو بود. یعنی به غولی بزرگ و شکست ناپذیر در برابر یورو و حوزه یورو تبدیل شده بود. اقتصاد حوزه یورو در سال ۲۰۱۷ به رشد ۲,۴درصد رسید که بعد از یک دهه به نظر مأیوس کننده می آمد. حالا اقتصاد این منطقه لنگان لنگان پیش می رود.
اگر کشوری عملکرد ضعیفی داشته باشد میتوان آن کشور را سرزنش کرد و به باد انتقاد گرفت. اما وقتی مجموعه ای از کشورها عملکرد ضعیفی داشته باشند، دیگر نمیتوان تمامیِ کشورها را نقد کرد بلکه باید نظامی را مورد نقد قرار داد که این کشورها درون آن اقتصاد خود را مدیریت کرده و پیش می برند. یورو همان نظامی است که اقتصادهای اروپایی در آن عمل میکنند و به نظر میرسد این ارز به تهدیدی برای اقتصادهای اروپایی تبدیل شده است. به نظر من یورو نظامی بود که از اول برای شکست خوردن طراحی شد. این ارز همان بدو ورودش، مکانیزمی را طراحی کرد که تمامی نظم دولتها را به هم ریخت. از نرخ بهره گرفته تا نرخ ارز، همگی تحت تأثیر یورو قرار گرفتند. قرار بود یورو نهادهایی را ایجاد کند که به کشورها کمک کند و اقتصاد آنها را روی هم رفته به اقتصاد قدرتمندتری تبدیل کند. یعنی کشورها بنا بود به کمک یورو در شرایطی از خودشان مقاومت نشان بدهند که در حالت عادی نمی شد. اما به جای اینکه این اتفاق رخ دهد، یورو دست اقتصادها را بست و قوانین و محدودیت هایی را برایشان تعیین کرد که آزادی را از آنها میگرفت. به خاطر یورو حتی بسیاری از تئوریهای سیاسی و اقتصادی هم از بین رفتند. درنهایت نیز سیاستها وضعیت را برای حوزه یورو به گونه ای پیش برد که انبوهی از بدهی ها را برای کشورها به یادگار گذاشت.
یورو قرار بود نوعی ثروت اشتراکی ایجاد کند، یعنی کشورهای اروپایی را از تنهایی و انزوا بیرون بیاورد و آن را متحد کند طوریکه با یک ارز دور هم جمع شوند. هدف اصلی هم ایجاد نوعی یکپارچگی در اقتصاد حوزه یورو بود. اما اگر در واقع به اصل ماجرا نگاه کنیم متوجه خواهیم شد که یورو دقیقاً عکسِ این کار را انجام دادهاست. اتفاقی که در عمل رخ داده این است که رشد اقتصادی آهسته شده و نوعی عدم توافق میان کشورهای اروپایی شکل گرفته یعنی امکان دارد هر لحظه تنشها و درگیریهایی میان این کشورها ایجاد شود.
مشکل این این نیست که نمیدانند چطور باید به جلو حرکت کنند. برای مثال سخنرانیهایی که امانوئل ماکرون رئیس جمهوریِ فرانسه درباره اتحاد اروپایی ها داشته تاحدودی میتواند تصویر آینده را روشن کند. اما به نظر میرسد آنگلا مرکل صدراعظم آلمان آنقدر هم گرم نیست و چندان هم از سخنرانی های ماکرون دفاع نکردهاست. برای مثال آنها هنوز بر سر اینکه منطقه چه مقدار به سرمایهگذاری نیاز دارد تا پیشرفت کند با یکدیگر به توافق نرسیده اند.
من در کتاب خودم تأکید کردهام که این اقتصادهای اروپایی باید هرچه سریعتر به دنبال طرحی برای بیمه اشتراکی باشند. با این روش میتوانند مانع اثرگذاریِ منفیِ نظامهای بانکی بشوند. ظاهراً در میان این کشورها آلمان به خوبی درک کرده که حوزه یورو به نظام بانکی مشترکی نیاز دارد. درواقع این منطقه به نوعی اتحادیه بانکی نیازمند است. این امر میتواند نوعی اصلاح بزرگ هم برای حوزه یورو به شمار آید. البته که این اتحادیه هم میتواند آسیب های خودش را به همراه داشته باشد اما درنهایت امری ضروری به نظر میرسد.
یکی از مشکلات اصلی در این منطقه ارزی این است که کسی نمیداند چطور نرخ ارز را به مسیر درستی هدایت کند. این امر درحال حاضر بیشترین اثر منفی را روی ایتالیا و اقتصادش گذاشته است. آلمان از آنجا که بیشترین قدرت را در اختیار دارد تمام تلاشش این است که بار را بر دوش کشورهای ضعیفتر بگذارد. اما مسئله اینجاست که کشورهای ضعیف تر از بیکاری و نرخ پایینِ رشد اقتصادی رنج میبرند. من میدانم این شرایط به کجا ختم خواهد شد: نرخ تولید ناخالص داخلی سقوط خواهد کرد. استراتژی اصلی باید این باشد که بار را از روی دوش کشورهای ضعیف تر بردارند، نه اینکه آنها را با مشکلات بیشتری مواجه کنند.
شرایط فعلا اینطور پیش رفته و ما هم عواقب آن را دیده ایم. شرایط جدیدی هم اگر روی کار بیاید، الزاماً وضعیت بهتری نخواهد داشت. سناریو باید به صورت کلی عوض شود. اما اگر شرایط تغییر نکند باید در انتظار فلج شدن اقتصاد حوزه یورو باشیم. برخی از شهروندان می خواهند در حوزه یورو باقی بمانند اما در عین حال می خواهند ریاضت های اقتصادی به پایان برسد. اینها مردم کشورهای ضعیفتر هستند که هم به اتحاد احساس نیاز میکنند و هم از ریاضت های اقتصادی خسته شده اند. آلمان و دیگر کشورها باید هرچه سریعتر دست به کار شوند و مانع پیشرفت این شرایط بشوند. آنها میتوانند مانع بروز هرگونه بحران در حوزه یورو بشوند اما باید از خودشان شروع کنند. یعنی به جای اینکه بار را بر دوش کشورهای کوچکتر و ضعیفتر بیندازند، خودشان بخشی از این بار را حمل کنند.